سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 18 ارديبهشت 1404
    12 ذو القعدة 1446
      Thursday 8 May 2025
      • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

      پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت

      یارانه

      شعری از

      بیژن آریایی(آریا)

      از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۳۴ شماره ثبت ۲۴۲۸۳
        بازدید : ۵۷۳   |    نظرات : ۴۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

      وقت است که يارانه رَود توي حسابم


      بس وعده که دادم به دل زار و خرابم

       

      گفتم به دلم، غم  نخوري  يار   وفادار

       

      شاداب   نمايم ،  دَهَمت   تازه    کبابم

       

      گويد  که تو پرکن همه ي  چاله   وچوله

       

      کم  گو  که شکسته  همه آن سازِ  رُبابم

       

      گويم   به  دل  ريش،پريشان  ز چه باشي

       

      روحاني نمود پُر، همه ي بانک و حسابم

       

      گيرم  همه ي آنچه تو گفتي و توخواهي

       

      پولست   فراوان    که چنين است شتابم

       

      ما  را  که  بدادند  فراوان  شب  نوروز

       

      اين  است  که  هر  دم  نکنم  ياد  ز آبم

       

      برق  آمد  و  بنشست کنار دگران قبض

       

      اشکالي ندارد شب عيد است و بخوابم

       

      گر  قطع  نمايدْش  همه ي  دار و ندارم

       

      من  سالک  آن  پير م  و  کي  روي بتابم

       

      فکر  مَه  ديگر  کن  و  چون  قطع نمايند

       

      يارانه  دگر   نيست  ، ببين  غرقِ  عذابم

       

      چشمم  همه   دنبال  سر  برج  که  ريزد

       

      پولي به حساب آید  و گويم  که  چه   نابم

       

      افسوس   که   دادند   به  رخم وَجْهِ گدايي

       

      ديريست   پريشان   به   وطن، مادر و بابم

       

      بنگر  که  چه  دشوار  بُوَد  خرجی   مسکن

       

      ای  دوست   شما   گو که چرا در تب و تابم

       

      بشکست  کمرِ  مَرد  در  این  اوج    گرانی

       

      هی  داد  زند  ،زن  که چه شد مشقِ  کتابم؟

       

      خرجی  نَبُوَد   بهر   عیال  و  خود  و فرزند

       

      بشکسته  پرم ، چونکه    به  دوران   شبابم

       

      یارب    نشود  قطع  به  رویم   وجهِ    دولت

       

      گر   این   بشود    مستحق   ظلم   و   عتابم

       

      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2