سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        سیزده به در...

        شعری از

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        از دفتر واژه های بی سرزمین نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲ ۲۱:۲۰ شماره ثبت ۲۰۴۱۰
          بازدید : ۱۳۶۴   |    نظرات : ۶۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
        آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)

        روز خوبی است.
        شور و شوقی همه جا میچرخد.
        همه سرمست.
        میرویم سیزده به در...
        مهربانند همه...همه هستند.جای بابا خالی...
        رفته بودیم امامزاده ی سلطان شهباز.
        جای دنجی است.
        جاده ی خاکی و پر پیچ و خمی...میروی تا دل کوه
        چشم تا کار کند سرسبزی است.
        آب تا چشم ببیند جاری است.
        اینهمه سایه سنگین چنار...مثل یک رویا بود.
        مثل یک خواب قشنگ.
        مثل یک نقاشی .زنده و گویا بود
        بچه ها مست رهایی...میزدند پای بر آب
        میشدند خیس طراوت.مینوشتند لبخند.
        پدران غرق تماشا...مادران دلواپس...نکند غرق شود یا بیمار...
        کودک اما آزاد.من نگاهم همه جا میچرخید.
        آنطرف سایه دنجی است.لب رود
        میروم زیر چنار.
        برگها آویزان.شاخه ها زیبا بود
        و خدا از لابه لای شاخه ها پیدا بود.
        همه بودند.
        مادر و خاله و دایی.پسر و دختر فامیل.
        همه خندان.همه شاد.من ولی غرق تماشا بودم.
        سیزده- سال عجب غوغایی است...
        روبه رو جاری آب
        آنطرف سایه سنگین چنار
        اینطرف شادی دارا و ندار...
        رو به رو رود نبود.غزلی بود که بر خاک شتابان میرفت.
        شاعرش هر که که هست بی گمان طبع روانی دارد.
        اینهم از دفتر شعرم.
        میزنم زیر بغل.میروم تا وسط قالب شعر.
        مینشینم بر سنگ.
        باز کردم دفتر...
        واژه ها جاری شد.ریخت بر آب
        واژه بر آب شناور میرفت.
        شعر در شعر پیچید.
        کودکی قافیه را بر هم زد.وسط قالب شعرم رقصید.
        کودکان معصومند.کودکان دلپاکند.
        پاک در پاک شناور شده بود.
        کودکان شعر به هم پاشیدند
        واژه هایی که پراکنده شدند بازدر شعر چکیدند
        به هم پیوستند.شعر منظم میرفت...
        آنطرف پیرزنی دست در شعر خدا برد.
        واژه ای بر میداشت.صورتش را میشست.
        و چه نورانی شد...
        اینطرف پیرمردی شعر را ترجمه کرد.
        رفت با شعر وضو کرد...
        من فقط شاهد این حادثه بودم.اتفاقی دیدم صورتش را میشست
        گونه ها خیس شدند.چند تا واژه چکید.
        شعر منظم میرفت...بوی عرفان میداد.
        پشت سر...پای چنار ریشه در شعر خدا داشت.
        واژه مینوشید...
        عشق میرویید بر شاخه خشک.شعر میشد هر برگ...
        من به گنجشک حسادت کردم.
        وسط شعر خدا لانه ای ساخته بود.
        غرق آرامش بود کنج آغوش خدا...
        مات و مبهوت نشستم.
        اینهمه زیبایی...
        اشک از گوشه چشمم غلطید.دست بر آب زدم.
        زندگی شعر زلالی است.
        تو بنوش.تو بفهم.لمس کن روح خدا...
        زندگی حق شماست.پس گوارای وجود.
        همه جا لطف خدا بود.همه جا زیبا بود
        ناگهان بلبلی از شاخه پرید.اتفاقی افتاد که دلم را لرزاند.
        آنطرفتر لب رود...
        لب احساس خدا بره ای را کشتند...
        گوسفندی دیدم که تقلا میکرد.دل شعرم خون شد
        کودکی وحشت کرد.کودک از شعر جدا شد.
        واژه ها آب شدند...که بشویند گناه آدم.
        دفترم را بستم.
        شعر دیگر کافی است...این حقیقت سرخ است.
        من فقط رنجیدم.با سکوتی سنگین...
        دست بر آب زدم.دستها خونی شد.
        یک حقیقت رو شد...
        اینهمه شعر چه سودی دارد؟؟؟آخرش انسانیم
        با دو دستی که به خون آلوده است.
        عمق همدردی ما دلسوزی است.
        یا به ما چه؟؟خواست بره نباشد!!!
        هر کسی چیزی دید.هر کسی خاطره ای با خود برد
        من ولی غرق در این اندیشه...واقعا انسانها به چه قیمت شادند؟!
        اینهمه بی رحمی...به بهایی اندک که فقط خوش باشیم!!واقعا می ارزد؟؟؟!!!
        شاخه هایی که شکست.لطمه هایی که طبیعت خورده.خونهایی که به نا حق جاری است...چه کسی پاسخگوست؟؟
        اینهم از سیزده ما...
        گوشه دفتر شعرم مینویسم با بغض...که بماند یادم.
        حال انسان خوب است.سیزده ما خوش بود
        بره بیچاره...سیزده نحسی داشت.

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        سيداحمدظريف چشتي (مودودی)

        ،

        نادر اقبال

        ،

        عاطفه شوقی

        ،

        فروزان شهبازي

        ،

        عبدالوهاب شیرودی

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        میثم دانایی

        ،

        ناهید فتحی (راشا)

        ،

        رضا نظری

        ،

        مصطفی یگانه

        ،

        رضا آرمان

        ،

        حسین وفا (آسمان آبی)

        ،

        محمدرضا دهقان(محسن)

        ،

        سمیرا شریفی (آسمان)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        محمدتقی زندی پور(طوقی)

        ،

        پگاه دوسته پور(شهرآشوب)

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        حاجی محمود جعفری

        ،

        فرید عباسی

        ،

        فاطمه نجف زاده

        ،

        سید حمید رضا مرتضوی(برگ سبز)

        ،

        طيارغيبعلي زاده

        ،

        امير حسين اميريان .د

        ،

        سیدحسین غفاری

        ،

        حسين باران(کاک باران)

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        زهرا جباری (فروردین دخت)

        ،

        تاراز (امین افضل پور)

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        محمدجوادمنوچهری(گیدا)

        ،

        محمد جلیل مظفری

        ،

        خوجه خرسه

        ،

        آمنه اقلیدی

        ،

        محمد آمرزیده

        ،

        احمد بختیاری

        ،

        لیلا کبیر

        ،

        حسین پروند

        ،

        الهه انتظاری(شقايق)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0