سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403
    1 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت معصومه سلام الله عليها، 173 هـ ق، روز ملي دختران
    Wednesday 8 May 2024
    • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت

    مناجات

    شعری از

    بهروز حبیبی

    از دفتر عطر یاد نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۸:۵۲ شماره ثبت ۱۹۷۳۷
      بازدید : ۷۷۵   |    نظرات : ۳۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    خدایا بنده ای هستم گنهکار
    به رنج و محنت وغمها گرفتار
    خدایا بس دلم تاریک و سرد است
    درون سینه مالامال درد است
    خداوندا زکرده شرمسارم
    فقط بر لطف تو امیدوارم
    چو می دانم تبه کردم جوانی
    بسر بردم به غفلت زندگانی
    خداوندا دلی بیمار دارم
    به درگاه تو استغفار دارم
    تو خود گفتی که راه توبه باز است
    مرا بر درگهت روی نیاز است
    خدایا شاهدی بر اشکهایم
    که ریزان شد به روی شعرهایم
    خدایا توبه کردم بار دیگر
    همی دانم که آن هم شد مکرر
    دمی توبه دمی دیگر شکستن
    همان به لب زگفتن بازبستن
    خدایا از گنه کردن بریدم
    پیام روشنت را من شنیدم
    نمی خواهم دگر مغرور باشم
    زفیض و رحمتت محروم باشم
    فقط خواهم که با یادت شوم شاد
    زقید و بند دنیا گردم آزاد
    همان گردم که تو خواهی خدایا
    خدایا حافظم باش از بلایا
    خدایا حال من را بین که چون است
    دل از دست زمانه خون خون است
    خداوندا به فریاد دلم رس
    که بر غمدیدگان یاری و مونس
    خدایا هر چه میخواهی همان  ده
    اگر خواهی نه یک صدها بلا ده
    خدایا شور و حالم را فزون کن
    به دریای وجودت رهنمون کن
    بیفروزان دلم را روشنی ده
    زخیر وشر دنیا آگهی ده
    دلم را از پلیدیها رها کن
    به نور عشقت او را مبتلا کن
    مرا یک لحظه وامگذار بر خویش
    برون کن از دلم تردید و تشویش
    خدایا از خودم بیگانه ام کن
    به شوق وصل خود دیوانه ام کن
    خدایا آرزومندم بمیرم
    در آن هنگامه که روشن ضمیرم
    خدایا جان من آن لحظه بستان
    که گردم مملو از اخلاص و ایمان
    امیدم رحمت بی منتهایت
    که الطافت ترا نبود نهایت 
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0