سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        دو کبوتر

        شعری از

        رباب (آلاله )

        از دفتر داستان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۱۹ شماره ثبت ۱۵۹۱۵
          بازدید : ۸۰۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رباب (آلاله )

        دو کبوتر(قسمت اول) من به نامش مینویسم عـــــــشق را تـا بــــخوانی شور عشق از ماجرا آنـــکه پاکسـت مینویسد هســـت را او خـــداوند است و بخشد مست را داده قــــــــلبی پاک و کردی آن سیاه زنـــــــــــدگی زیباست کردی آن تباه عــــــشق باشد یک کشش از قعر دل بیخود از خود می شوی ،ماندن به گِل عشــــــق گــردد عاقبت نوری به چاه مــــــی روی بــالا و می یابی تو راه این قصوری نیست بر دل بگـــذرید از مـــــن اینک داستانی بــــــــشنوید مــــــــــاه رفت از آسمان سويي دگر روز شد ،حالا ببيني مهــــــر فــــرّ ابــــــــــرها در عرش بازي ميـــکنند بـــــــــــادو سبزه،هم نوازي ميــــکنند غنچـــــــــــه با شبنم چه دلبر مي شود بلبــــل خوش خوان سبکسر مي شود آن خروس از لانه بیرون شد، به ناز تک نوازی کرد، روزت را بـــــساز نم نمـــــــــــــي باران ببارد بر زمين وقـــــت عاشق گشتن است اي نازنين خانــــه ها پرمیشود از جنب و جوش صــــبح گوید رخت زحمت را بپوش پیــــــــــــــر مردی با کلاهی از نمد او به باغـــــــــــــــش میرود آبی دهد مـــــــادری فکرش ناهار است و غذا آن یـــــــــکی بیمارآمـــــا لش شـــفا دختری عاشق شود فکرش به یار یار او نازی کنــــــــــد او بی قرار دخـــتری دیگر رود در خواب ناز او وضو سازد بخواند یک نــــماز چشم یاری گریه در شب کرده زار زندگی ها زهر بین از خــــشم یار فکر بابا گشته مشغول از پـــســـــر آن طرف تر آن پسر شد دربــــه در هر کسی فکرش فراراز بی کسی یا دعـــــاگـــوید به فریادش رسی آدمی فکرش فرار ازرنجش است دائمــا آرامشش در خواهش است بیـــــــن این جنبندگان عقلش زیاد داده شاید خاطراتــش دســـــت باد داستان ها خوانَد از عاشق کـشــی باز هم گوید به عاشق دلخـــــوشی جای عاشـــــق او اگر شد عاشــــقی او بپــیچد بر خـــودش چون رازقی گرتو عاشق دیده ای حرمت گذار کارهرکس نیست عشقی بی گُدار روزگاری کفــــــــتری بر بام بود می پرید بالا و پایین خـــــــام بود بــغ بغو می خواند آوازی به روز شب که می شد کنج لانه کرده غوز صــبح زیــــــــبایی کبوتر دانه چید دانـــه اش بر نوک به یک بامی پرید بر حیــاطی او نشست در خانه ای دید زیبـــــــــــا کفتری ،دُردانه ای از تواضــــــع کرد سلامی با ادب او جـــــوابش داده با ناز،ای عجب بغ بغویـــــش تیر عشقی زد به دل وای عاشـــق شد نگاهش شد خجل چنـد روزی هر دو با هم کف زدند* دل بـــــه دل دادند در دل دف زدند شـــور عشق آمد که شد دلتنگ یار روز بارانی چه حالی داشــت زار صاحبش آمد کبوتر را فروخـــــت رفت یار از خانه او رادل بسوخت بغ بغویش رفت و ساکت شد ،حــزین گنـــــدم از گـــندم نکرداو دانه چـــین اشک حسرت در نگاهـش خانه کرد شـد پریشـــــان اشک ها پیمانه کرد بــــالهـــــایش نای پروازی نداشت جای دلدارش به دل اوغصّه کاشت ای دریغ این عاشقی معشوق کشت شـد به دیده حــوض خونی قد مشت چشم کفتر شدچو رنگش رنگ خـــون نام او شد مرغ عشق ،مـــرد از درون آب و دانــــش کم شد او از فکر یار روزگارش طــــی شد اما زاروزار مرغ عشق بی حال و شاید بی خیال داد بر خود اندکی شاید مــــــــــجال نیمه روزی کرکسی دید او سپــــید پشــــت سر مانــــــند یارش او بدید رفت و باعشقی که از خاطربشست بغ بغـــو کرد او در آغوشش بخفت او شبیـــــــهی بود بر یـــارش دمی دل خوشـــش کردو بخنداندش کمی روز ها طی شد دو جوجه جیک و جیک دور بابا هــــــــــــی بچرخیدند نیک گه گــــداری یاد عشقش می رسید قطره اشکی را زحسرت می خرید وقت تنهــــــــــایی به یادش یادِ یار دید یک کفتر نشـــــــسته بر مزار دید او را، یار دیرینش رســــــــــید شاد شد از روزگارش "می "خـــرید قلبش از دیدار او تنــــــــــدی تپید پای او شل شـــــد به دیوارش پرید اشک در چشمش کنارش او نشـــــست قلب او از سینه جست بغضش شکست تا نشــــــست انگار دنیا شد نــــصیب گفــت ای دردانــه ام بودم شـــــکیـب من هزاران بار مردم از جــــــــفا مرغ عشقی گشته ام من، بی صدا بعد ســــــــــــالی باز زیبا بینــمت خـــوابم انگاری چو رویا بینمت من که شیــــدا گشته بودم بــی وفا عاشــقـی دل خسته بودم ،بـی وفا دیدنت را دوست دارم عــشق من صورتت مانند ماه است بی سخن چشـم من بیند تو را دل می رود این دو پایم سوی جانـت می دود .................ادامه دارد. ................................................... پایان قسمت اول
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0