کیستی ای بازمانده از تخریبِ مقدس، کیستی
که به زیرِ نورِ ماهِ خون
روحِ چشمانت را
در جمجمهیِ شاهانِ فتاده از اریکه به نوشم میدهی؟
میرود سرم سَبُک
وزنِ جهان میافتد از دوشم...
(آه که هرکه تسلیمم شده تسلیم تو باد!)
کنیزانِ هر فتحی که کردم میدَرَم نای
تارشان کوکست و میکِشَم آرشه را
تا تو در سکراتِ خنیا
بر پوستت تلالوءِ روشنا را بفشاری بر بوسهام...
(تبِ خونخواهی به چه سرخایی میتپد تو را!)
معبدت را، اژدهایی که کشیده بر آتش
در آتش ذبح میکنم
مُثلهمُثله
که گفتی لطافتِ بالش را
ردایی از برایِ الههیِ تنت میخواهی...
(آخ چه زیبایی! از ببرِ سپید و پلنگانِ برفی بیشتر!)
انگارم که ماهِ نو را بازبرآمدن به مینایِ شب
طلسمش در نقرهترین تارِ گیسویِ توست
که اورادِ شبانگاهان را
من از سَیَلانِ سکوتت میبویم...
(دیدی ققنوسانِ دربارم گردن خمیدند بر شکوهت؟)
گمانم که مِهر را بازدمیدن بر آسمان سرزمینهایم
مُهریست که فقط
در ارتعاشِ خندهت بازگشوده خواهد شد
پس هستی را به لودگی وامیدارم!
و لبخندِ افسونت را
در بزمِ خودم لببهلب میسورم...
(وای دیگر نمیتوانم! وای دیگر بسست!)
من نسلِ بر تو کافران را برمیکَنَم!
برمیکَنَم کوهِ خدایان را "میخواهمت"
میخوانمت به خود "نزدیکتر"
بُگسَل مکان!
زمان را زهدان میفشارم له شود در مشتِ من
"میخواهمت نزدیکتر" را در ابد میجستجویم تا ابد...
میخواهمت...
* * *
میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت
شاه دین سلطان خراسان
ارباب ما
حضرت امام رضا علیه السلام را تبریک عرض مینمایم
موفق و پیروز باشید