سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    در چهارچوب

    شعری از

    سیده نسترن طالب زاده

    از دفتر فـــرارؤیـــــــــــــــــــــا نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۱۳۲۱۹۶
      بازدید : ۲۷۹۰   |    نظرات : ۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده

    "مهشید" 
     
    هر شبم سنجاق مرواریدْ باران، مادرم
    رازهای عاشقی، در جان جانان، مادرم
    بادها، خورشید سبز فصلهای سرخوشی
    یادها، عطر اذان، یاقوتْ افشان، مادرم
    آسمان، دیرست و دور و بوسه بر پیراهنِ
    نازک مهشید دادن ، در و مرجان، مادرم
    آه... از آیین  گرم سالهای  شادمان
    سرو سبزِ نازداری در  سپاهان ، مادرم
    رنگها مانند هم، آیینه ها، صدها خدا
    دستهایی گرم، سیب سرخ خندان، مادرم
    من به کار خویش سرگرمم میان روزگار
     آبی دریاوش و نوروز  بُستان ، مادرم
    شهسوار/تابستان1403
    ___________
     
    "الماس بنفش" 
     
    پر گشته ام از نعره ای صامت، حتما نهنگ کوچک غم، پا به ماهست
    خون میدمد در دفتر فردای شب، چشمان رویایی من،آهی سیاه است
    ای بی قراری، بی قراری، بی قراری، این فواصل سخت بسیارست، آخر
    با هر ستاره ،نرگسانه من شکفتم، ناز کردم، ، فکر کردم تا بدانی شامگاهست
    ای مشکی چشمان تو، گلهای رز در بی مزاریهای پستی های دورانها
    با هر عطوفت میفشانی در دلم تنگ شرابی، عاشقی در  بزمگاهست
    ای  نفخه ی بومادران در بوسه هایت میتند هفتاد دامن_ خوشه پروین
    این معبر سربینه، الماس بنفش  تاج رخشان هزاران  سرو-شاهست 
    رُمّانی رحمانی ابریشمان گیسوانم!، تیغ کوران تا کجا زنگار دارد؟!
    این قوی زیبا، ببر وحشی خوی ساحلهای یشمینی، به چاهست  ...
    مسکو2019
     
     
    _____________
     
    "تاول" 
    قهوه های اربیکا، 
    فراتر از تاول کرمی تُرش ، در خاک باغچه بود
    دریغ، 
    در زیر گام باران، حشرات 
    لیلاهای لب پَر اند که تا  آه پرواز میکنند
    .
    .
    .
    بیا، 
    پس از هزاران سال
    باز
    انگورهای بوردو
    نقشه ی فاخر این کتابخانه هاست
    و شمایان
    فرسوده تر از آنید، 
    که عطر سوسن ده زبان باشید
    ـ
    آونگها
    به ساعت هماره
    با شومی یک خوشبختی
    به یاوه های کلاغی یائسه و
     قفس شغالی لاغر می اندیشند؟!! 

    نه..... 
    برفــــــــــ  مسکو
    نه سیگارهای برگ
    و نه مارْش عزا
    شوالیه های طبلهای گرسنه ی توخالی را
    آرام نخواهد کرد!!
    رشت2024
    _________
    "لیلا" 
    سوره ی شمس میخواندند و لیلا، گریه میکرد
    لیلا لال بود،
    دختران معمولی نازیبا را دوست داشت، 
    لیلا عاشق بود،  حتی در زمستانها.. 
    لیلا 
    دلش میخواست ملکه باشد، 
    عطر فرانسوی بزند، 
    معشوق پادشاه شود
    _مثل دریا، بیتا
    مثل جنگل، زیبا_
    لیلا! مانند همیشه 
    هزار صورت داشت اما
    فرهاد بود،
    آه لیلا، لیلا، جهان برای انسانهایی مثل تو، جای قشنگی نیست. 
    «به یاد لیلا زربان،  بانویی تلاشگر» 
     
     
    بازنگاشت: شهریور ماه 1403
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    مرا گرچه از دوری روی تو ااا دلاشفته و گیج و منگ آفرید ااا ولیکن تو را ای گل نازنین ااا فریبا و زبر و زرنگ آفرید ااا تو را در بلندای کوهی بلند ااا چنان ماه و ما را پلنگ آفرید
    غلامرضا مهدوی (مهدوی)

    نه در این عالم دنیا که درآن عالم عقبی ااا همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1