سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    هنوز

    شعری از

    حامد زرین قلمی

    از دفتر سرمه نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۱۲۴۲۲
      بازدید : ۱۵۹۷   |    نظرات : ۸۸

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر حامد زرین قلمی
    آخرین اشعار ناب حامد زرین قلمی

    در میان اختران ای ماه ، پیدایی هنوز
    سالها شد ، مونسِ تنهایی مایی هنوز
     
    در کنارِ شعر ها در کوچه سارِ عاشقان
    ناظرِ افتادنِ صد اشکِ شیدایی هنوز
     
    پادشاهِ آسمان و با گدایان همنشین
    بر بساط شب نشینان محفل آرائی هنوز
     
    دوستان هر یک جدا رفتند سوی دیگری
    ای بنازم معرفت را که تو اینجایی هنوز
     
    هم کنارِ یوسفی در چاه ِ غمها تا سحر
    هم چراغِ کاروانِ مصرِ سُفلایی هنوز
     
    شِکوه از بی مهریِ ابرِ بهارانت مکن
    کز پسِ صد پرده  ، ای زیبا ، فریبایی هنوز
     
    گر بپرسی حالِ این یار قدیمی را ، بدان
    کو ندارد در میان عاشقان جایی هنوز
     
    پیر گشت و در عجب ماندست از احوالِ تو
    کز کجا اینگونه خوش سیما و غوغایی هنوز
     
    از شرارِ شمع ِ عشقی باز می سوزد ولی
    نیست جانش را چنان پروانه پروایی هنوز
     
    همچو وامق تا بگیرد دامن ِ مهتاب را
    می کِشد راهِ خیالش را به عذرایی هنوز
     
    روزها در انتظارِ وعده ی دیدار و شب
    تا بخواند درسِ عشقی را الفبایی هنوز
     
    موجِ خون در ساحلِ قلبش تلاطم می کند
    تا بگوید با دلِ حامد که دریایی هنوز
    حامد زرین قلمی
    14/4/1391
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر
    ۵۳ شاعر این شعر را خوانده اند

    مینا محمودی

    ،

    لادن آهور (بانو)

    ،

    امیر حسین مقدم

    ،

    جابر ترمک

    ،

    معصومه عرفانی (عرفان )

    ،

    محمد رضا نظری(لادون پرند)

    ،

    امیرشهبازی(گمنام)

    ،

    سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

    ،

    حامد زرین قلمی

    ،

    حسن حسینی

    ،

    مسعود میناآباد

    ،

    سجاد کهنسال

    ،

    محسن انشایی

    ،

    مشکوة توکل

    ،

    منیژه ضیغمی

    ،

    طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

    ،

    علیرضا امیرخیزی

    ،

    محسن حامد (باران)

    ،

    عبدالرضا نیسی(سکوت سرد)

    ،

    فرهین رام

    ،

    حمید حمیدی زاده(همزاد)

    ،

    مریم مرشدی

    ،

    منوچهر منوچهری (بیدل)

    ،

    شهره توکلی

    ،

    علی افشاری (فانوس)

    ،

    مهناز چالاکی

    ،

    فریبا مُطاعی

    ،

    محمدرضا علی بابایی

    ،

    سید علیرضا خوانساری(بیدل)

    ،

    شیدای یاس

    ،

    سیامک کیهانی

    ،

    علی توکلی

    ،

    ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

    ،

    فاطمه خجسته(بچه گیام)

    ،

    امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی)

    ،

    وسعت اله کاظمیان دهکردی

    ،

    محمد جوکار

    ،

    سید ظاهر موسوی

    ،

    علی مومنی

    ،

    سميه سبحاني

    ،

    جاسم ثعلبی (حسّانی)

    ،

    عباس یزدی (طوفان)

    ،

    سمانه نوری ( میترا )

    ،

    بهونه راد

    ،

    کاظم دولت آبادی(فراز)

    ،

    اسماعیل قربانی

    ،

    ايرج اميري

    ،

    عبدالحسین خورشیدی(پاجی)

    ،

    عرفان فتح الهی(واثق )

    ،

    مهسا ی (ترانه)

    ،

    زهرا ستایش کیا

    ،

    فرمیسک(هاوارِ هَه لوی)

    ،

    نازنین ازیدهاک

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه
    سید مرتضی سیدی

    هوای با تو پریدن نشسته در بالم ااا سراغ همسفری بی بهانه می گیرد

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1