سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    خوشبختی

    شعری از

    افسانه احمدی ( پونه )

    از دفتر آرامش درون نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲ ۰۴:۳۷ شماره ثبت ۱۲۴۱۰۸
      بازدید : ۲۱۲   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

    خوشبختیِ من یک خیال و یک توهم بود 
    یک زندگی در لابه لای آرزو گم بود !
    از شوق رویش چشم هایم تا سحر بیدار 
    در سینه ام جایش ،  نشان داغیِ سیگار
    خوشبختی من رنگ تاریکی و وحشت بود
    خوشبختی ام پر رنگ تر از رنگ حسرت بود
    بر لب همیشه شکوه های تازه وا میشد
    در سر ولی از منطقش جانی جدا میشد
    گاهی برایم مثل آهنگی پر از غم بود 
    گاهی شروع داستانی تلخ و مبهم بود
    یا در میان آشنایان غرق تنهایی
    یا جنگ سردی در میان عقل و شیدایی
    در صحبتش گل از گلم وا میشد عالی بود
    غافل از اینکه ، یک تصور یا خیالی بود
    خوشبخت بودن را هزاران بار قی کردم 
    ااز بس که راهش را هزاران بار طی کردم
    یک روز مانند پرستوی مهاجر بود
    یک روز از دلبستگی آسوده خاطر بود
    معشوقه ای دور از نگاه و دستهای یار
    جایی به زیرِ پنجره در پای یک دیوار 
    حس کردنش جای عمیق رد چاقو بود
    یا مردنِ آرام و بی تکرار یک قو بود
    ترسیدنِ از دست دادن های پی در پی
    ماندن برای لحظه ای دیدار او تا کی !
    آغوش گرم زندگی را بی سعادت بود
    لبریز از سَرخوردگی ، اوج حماقت بود
    آشی نخورده و دهانی سوخته دارد
    یک عمر حرف اما لَبانی دوخته دارد
    دستی که دور از شاخه های سبز باور بود
    پایی که هنگام رسیدن فردِ آخر بود
    داری که از جان دادن اعدامی اش ترسید
    بادی که لای موی بی سر ، تا ابد پیچید
    ماسیده خونی در میان مویرگها بود
    آب سرابی در گلوی  تشنه ی ما بود
    تصویر عمری جستجو در چشم او پیدا
    مانند مرگ یک نهنگِ عاشقِ دریا
    تفتیشِ ذهنی که سرودش صلح آدم بود
    تقطیعِ جسمش انجماد خون و بلغم بود
    طوفان خشمی در درون سینه ای مصدوم
    یا جزر و مدی در نگاه دختری معصوم
    دنیای او چشمان زیبای عروسک بود
    اندازه ی خواب خوشی هر چند کوچک بود
     قلبی زمین خورده که باید کوه را می برد
    عشقی که داغش را به سینه تا ابد افشرد
    خوشبختی من طعم و بوی تلخ مردن بود
    زهری کشنده در دهانی خشک خوردن بود
    هم باورِ پرواز و بالِ زخمیِ دربند
    سردردِ مزمن لا بلای عشق سیری چند
    مستیِ یک تلخیِ بیش از حد شکستن بود
    عهدی که کلا اعتبارش ، در نبستن بود
    بغضی میان خنده های تلخ و رگباری
    خشمی کنار تنگ دستی های اجباری
    عمری سپرهای بلاهای فراوان بود
    گاهی بلا گردانِ غمهای رقیبان بود 
    خوشبخت بودن از سر و رویم نمایان است
    وقتی وجودم از وجود من پشیمان است
    خوشبختی از من تا خودم دنیایی از غم بود
    وقتی که دنیایم تمامش درد و ماتم بود
    خوشبختی از سلول هایم ساده بالا رفت
    پنهان ترین شد چشم بد خورد و از اینجا رفت

    افسانه_احمدی_پونه
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    طاهره حسین زاده (کوهواره)
    شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ۱۱:۴۵


    سلام افسانه بانوی مهربان خندانک خندانک

    امیدوارم به مدد الهی همواره سعادتمند و دلشادباشید خندانک خندانک


    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ۱۴:۳۷
    بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ۰۶:۵۸
    باسلام
    عالی سرودی بود
    لذت بردم
    درودشاعربزرگوار
    خندانک خندانک
    محمد محمدنژاد(آشوب)
    شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ۱۱:۱۶
    احسنت
    اثر زیبایی از قلمتون خواندم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    بهزاد سرافراز
    يکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲ ۱۴:۳۸
    🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

    درود

    احساستان زیباست.

    🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

    شاد و پیروز باشید.

    🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

    علی نصرالهی ( مجنون)
    شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ ۰۹:۱۹
    بسیار عالی خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه
    سید مرتضی سیدی

    هوای با تو پریدن نشسته در بالم ااا سراغ همسفری بی بهانه می گیرد

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1