سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      تغزل رفتنت

      شعری از

      محمد جواد مولوی

      از دفتر شعری برای عشق نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۴۹ شماره ثبت ۱۲۱۷۱۵
        بازدید : ۳۸۴   |    نظرات : ۳۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      رفتی از این خانه غمت - بی انتها - اینجاست
      یک شاعری عاشق شد و... بی ادعا اینجاست

      رفتی از این خانه دلم شد کلبه احزان....
      ویران شده اما هنوزم روی پا اینجاست

      بیگاه و گاهاً یاد تو سر میزند من را
      آن خاطره سرتق تر از این حرف ها اینجاست

      نامت، صدایت، طرح آن لبخند زیبایت
      یک لحظه بنگر، پیش من، صد آشنا اینجاست

      آن دفعه ی دوم که دیدم روی ماهت را
      عکسی دوتایی دارم و... آن عکس ما اینجاست

      هر روز از چشمت نگاهی را طلب میکرد، دیوانه
      بیچاره اما از سر عادت، هنوزم آن گدا اینجاست

      تنها امید زندگی ـ آن قول زیبایت -
      بر زیر آن هرگز مزن، تا که خدا اینجاست

      گفتی که این دوری نباشد سهم ما از هم
      گفتم از این چایی خوش عطر هم دوتا اینجاست
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۳۱
      درود جناب مولوی بزرگوار خندانک
      خندانک خندانک
      برقرار باشید خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۱۵
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و جالب بود خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۱۵
      دلنشین
      زیبا
      قلمتون سبز
      درود درود درود
      بزرگوار خندانک خندانک
      محمد اکرمی (خسرو)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۵۹
      درود جاب مولوی
      زیبا بود و به نقد جناب راد مزین شد و علاوه بر زیبایی شعر از نکات آموزنده اون هم بهره ای بردیم
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۹
      درود بر شما گرامی خندانک دلنشین سرودید و نویسا باشید خندانک
      نرگس زند (آرامش)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۰۶
      درود بر شاعر گرامی خندانک
      زیبا بود خندانک
      موفق باشید خندانک
      جواد کاظمی نیک
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۰۶
      درودبرشما زیبابود 💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
      ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
      🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
      🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
      🌺🌺🌺🌺🌺🌷
      🍀☘️🌱🌹💐
      🌿🌿🌿🍁
      🪴🪴🪴
      🏵🏵
      💟
      💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
      ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
      🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
      🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
      🌺🌺🌺🌺🌺🌷
      🍀☘️🌱🌹💐
      🌿🌿🌿🍁
      🪴🪴🪴
      🏵🏵
      💟
      محمد علی رضاپور
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۳۲
      سلام و درود و خدا قوت
      به شما و اهل نقد و نظر،
      خدا را شکر که جمع پویایی داریم خندانک خندانک
      ساسان نجفی(سراب)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۰۱
      سلام وعرض ادب.. خندانک خندانک
      درود بر شما..
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۵۱
      سلام و درود بر مؤسس‌مدیرِ ناب‌‌دل جناب ملحق
      نابیانِ گل‌اندیش
      و شما عزیزِ ارجمند
      وقت و بی وقت یکان یکان شما ماه و دلخواه و همراهِ الله

      عرضم به انورِ شاعرِ محترم جنابِ جوادخان مولوی
      چندنکته‌ای بیان می‌شود که نظرات حقیرست، می‌توانید
      با بررسی به غلط و درست بودن آن پی ببرید!

      ماجرایِ شعرِ خوب مانندِ یک فیلمِ خوب‌ست، شعر در بدو امر خواهانِ سوژه‌ و بعد متن‌ست که سوژه در آن حلول و نمود پیدا کند!

      بله اینکه هر چیزِ خام و ناچیزی حتّی در چنته‌اش سوژه است امری طبیعی‌ست امّا آیا هر سوژه‌ای دارای صفاتِ پرداختن و بُرد پرداخت‌ست؟ عرض به خدمت شما عزیزِ دل خیر اینگونه نیست چرا که انتخابِ اشتباه سوژه باعث استخدامِ غلط متن‌واری شعر، انتخاب اشتباهِ زبان و زمانِ شعر، از جوشش افتادنِ روند شعر، دچارِ تکلّف و تصنعی شدنِ شعر، نقصِ روابط و ارتباطِ عمودی بیت‌ها و سطرها، خاموش شدنِ ذهن از تخیّل و چه و چه و چه می‌شود!

      حالا بر فرضِ مثال اقبالِ شاعر بلند بود و سوژه‌ای بکر و دارایِ بکارت در ذهنش خطور کرد آیا همه چیز تمام می‌شود؟ باید عرض کنم خیر!

      داشتنِ سوژه بکر تازه مقدمه یک شعرست، مقدمه یک فیلم است و داستان و...

      چند خط بالاتر عرض شد سرودنِ شعر مانند فیلم است
      خب بعدش باید شاعر تدوینگر خوبی باشد حالا چرا؟ خب جواب مشخص است ذهنِ شاعر باید تدوینگر خوبی باشد که بداند چه‌را کجا بنویسد، چه چیزی را و چه کلامی را مطلع قرار دهد، چگونه مطلع و مقطع را جوری بنویسد که منظره زیبایی را پیش چشم مخاطب باز و ترسیم کند!


      بعد دانستن و آگاهی تدوین حالا شاعر می‌رسد به تعلیق،
      شاعر باید ضمنِ ذهنِ تدوینگر داشتن دچارِ فکرِ تعلیق‌گری نیز باشد که اولاً زود دستش را رو نکند مثل فیلم‌هایی که بعد دو دقیقه همه چیز لو می‌رود، ثانیا تعلیق موجب ارتباطِ بین دو مصراع باهم و ارتباطِ هر بیت با ابیات دیگر می‌شود، ثالثاً با تعلیق‌، اشکالِ احتمالی نوشته از زیرِ ذره‌بین شاعر در نمی‌رود!

      حالا کمی تا قسمتی ورود به شعرتان و جسارت کنم!


      *رفتی از این خانه غمت - بی انتها - اینجاست
      یک شاعری عاشق شد و... بی ادعا اینجاست*

      شما قبل از مطلع (خانه) را تعریف و توصیف نفرمودید که
      (این خانه) مشخص باشد کجاست؟ چگونه است، احتمالاً می‌فرمایید خب خانه خانه است چه ربطی داره، بله خانه خانه است امّا وقتی در جوارش (این) می‌آید به توصیف قبلی نیازمندست بنابراین (این) حشوست!

      وَ باز در ردیف فرمودید: اینجاست، از اینجاست چه تعریفی در دهانِ مخاطب گذاشته‌اید که بداند اساساً اینجا کجاست و چه هویّت و ماهیتی دارد؟

      یک شاعری عاشق شد و... بی ادعا اینجاست

      یک شاعری

      شاعری همراه یای نکره یعنی یک شاعر، لذا یک در شعر هم حشوست هم پُر کننده وزن بزرگوار که مرتبه شعر را نازل می‌کند!

      بیگاه و گاهاً یاد تو سر میزند من را

      (گاه) کلمه فارسی‌ست جوادجان و کلمه فارسی نمی‌تواند با تنوینِ مرسوم در زبانِ عربی ادغام و نوشته شود!

      از دیدِ حقیر ابیات دیگر نیز نیاز به ویرایش و تجدیدنظر و رفع ضعفِ تألیف دارند برای نمونه

      بیگاه و گاهاً یاد تو سر میزند من را
      آن خاطره سرتق تر از این حرف ها اینجاست

      باعرض معذرت یاد تو سر می‌زند من را یعنی چی؟

      بله! مکاتبِ شعری مرامنامگی‌هایی دارند که بنیه نوشتار در آنها سمت و سویی دیگرگون دارد امّا سروده حضرتعالی با پوزش در بسته مکاتب نمی‌گنجد!

      در هر صورت به زعمِ حقیر قریحه خوبی دارید و تنها مطالعه می‌تواند ضعف شعرتان را تبدیل به قوّت کند!

      درباره بهره‌مندی از این و آن نیز تجدید‌نظر بفرمایید!


      موفق باشید و در جمهوریِ عشق وزیرِ شعر شوید الهی

      آمین یا رب‌ّالعالمین
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۳۰
      درود علیک جناب راد بزرگوار خندانک
      نقد ارزنده‌ای بود.. خندانک خندانک بخش قبل از پرداختن به شعر خیلی جالب بود برام.. خندانک
      سپاس از زحمتی که کشیدید.. خندانک
      در جمهوری عشق چرا وزیر شعر باشهع حالا؟.. عشق سخاوتمنده و مهربان.. همه در یک رده هستند..
      در کشور عشق هیچ کس رهبر نیست.. هیچ شاهی به گدا سرور نیست.. که بخواد وزیر شعر داشته باشعع خندانک

      شاد باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۳۵
      سلام و درود
      روز خوش

      آخه ما مردا برعکس دنیای سیاست نهایت وزیر میشیم خانما اجازه نمیدن کلا اونا رئیسن منتها رئیس جیب مبارک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۵۷
      کاری که از دستمون برمی‌آید..😎
      دوست ندارین؟🤔
      جمع کنید از خانه برید..😂
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۰۴
      ما که خدا رو شکر دم به تله ندادیم که از خونه جمع کنیم بریم بیرون، همین یه مورد وجه مشترک بین من و سیاووش آزاده خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۱۲
      خندانک
      درودبرشمااستادتوانمندوآگاه جناب رادعزیز خندانک
      خداقوت خندانک خندانک
      ممنون که زحمت نقد اشعاررامی کشید خندانک
      استفاده کردم ازکلاس درستان خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷
      سلام و درود مهربانوی گرانقدر و بزرگوار

      شاگردم و خاکسار
      محبت دارید بر حقیر
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۲۹
      سلام جناب راد خدا را شکر که درد مشترک داریم البته بنده متاسفانه دم ندارم
      منو تو توي اين دنيا يه درد مشترک داريم
      دوتامون خسته ي درديم رو قلبامون ترک داريم
      منو تو کوه درديم و يه گوشه زخمي افتاديم
      داريم جون ميکنيم انگار رو زخمامون نمک داريم
      تموم زندگيمون سوخت تموم لحظه هامون مرد
      هواي عاشقيمونو هواي بي کسيمون برد
      من و تو مال هم بوديم من و تو جون هم بوديم
      خوره افتاد به جون ما تمومه جونمونو خورد
      منو تو توي اين دنيا اسير دست تقديريم
      همش دلهره داريمو با اين زندگي درگيريم
      نفس که ميکشيم انگار دارن شکنجمون ميدن
      داريم آهسته آهسته تو اين تنهايي ميميريم
      شديم مثل يه ديواري که کم کم داره ميريزه
      هواي خونمون سرده مثه غروب پاييزه
      تقاص چيو ما داريم به کي واسه چي پس ميديم
      آخه واسه ما اين روزا چرا انقد غم انگيزه
      من و تو توي اين دنيا يه درد مشترک داريم
      دوتامون خسته ي درديم رو قلبامون ترک داريم
      من و تو کوه درديم و يه گوشه زخمي افتاديم
      داريم جون ميکنيم انگار رو زخمامون نمک داريم
      محمد اکرمی (خسرو)
      محمد اکرمی (خسرو)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۵۸
      درود جناب علیها راد
      بابت نقد و توضیحات مفیدتون
      می آموزیم از کلاس های پربارتون
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۳۳
      سلام بزرگوار
      وقت بخیر
      کوچک‌نوازی می‌فرمایید
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۰۲
      درود بر جناب راد بزرگوار خندانک
      بسیار عالی ممنونم بابت نقد پر بارتون خندانک خندانک
      شاگردی می کنیم در این کلاس پر بار خندانک
      در پناه حق محفوظ باشید .. خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۲۲
      سلام و درود
      وقت بخیر

      محبت دارید، سپاسگزارم
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۵۳
      درود جناب راد خداقوت
      ارسال پاسخ
      يکشنبه ۱۸ تير ۱۴۰۲ ۰۶:۰۰
      سلام و درود جناب آزادبخت گرانقدر
      صبح حضرتعالی بهشت

      بزرگوارید
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۰۷
      کاش یه نفرم پیدا میشد کامنتای منو جواب می‌داد انقده برام سخته انگار تریلی از روم رد میشه خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۱۱
      کدوم کامنتا جناب علیهاراد شیطون خندانک
      خب چرابااسم مستعاراومدین توسایت علیها هم اسم جالبیه هااا خندانک
      آدم آگاه واندیشمندو بامطالعه که یواشکی کارنمیکنه خب خندانک
      آدم می ترسه نزدیکتون بشه مرموزید اخه خندانک
      وای من که دررفتم خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۳۳
      محیط و دوستدارم مجبور شدم، ما از مدیریت گرفته تا همه مخلص همه هستیم! ‌‌ خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۳۵
      محمدعلیهای شعررررر.. خندانک
      ما که پاسخ دادیم.. نذاشتیم تریلی از روتون رد بشععع.. خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۵۱
      منظورم صفحه خودمه، راستش توو کامنت جواب دادن خیلی تنبلم
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۵۲
      ای جانم جناب علیها ان شاالله که ایندفعه کنارمون بمونید بدون شیطونی اضافه خندانک
      البته ماشیطونارو هم دوست داریم
      ماشاعرا ههمون یه کم تخته هامون زیاده خندانک
      وبیش فعالیم و شیطونیو دوست داریم ولی دیگه گاهی نادست میشه وزیادشیطونی مکنیم ومجبورمیشن ببندنمون خندانک
      ازشوخی بگذریم خرسندیم ازحضور متفاوت شما ان شاالله که بمونید وماهم بهره ببریم از علم وهنرشما بزرگوار
      شوخیمو به دل نگیرید خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۵۵
      نه بزرگوار، خواهر خوب و بزرگتر ما هستید، مخلص شمام هستم!
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۰۳
      کنترات بده به خودم همه رو جواب میدم .. خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۴۸
      سیاووش خان آزاد سلام
      وقت بخیر

      اشکال نداره یه روز نوبت شمام میشه وزیر بشی
      ولی الان کیف کن تا مستعمره رئیس خانم خزانه‌دار نشدی

      خدا را شکر بالاخره ما یه کامنتی، نظری از شما به زبون غیر کهن خوندیم باید کل دوستان شعر ناب‌و شیرینی بدم بالاخره یکبارم شده سیاووش با زبان ما حرف زد خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۵۳
      زبانشان را حتما فراموش کرده اند ازبس وسط ما پلکیده اند خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۳
      مجرد را نباشد کم و کیفی
      آن قسمت که خودم نگاشته بودم که فکر کنم تا حدودی یا کلا جزء مشترکات زبان کهن و معاصر بود نقل قول هم که مربوط به من نبود
      امان از عادت
      آنقدر کهن نوشتم که ملکه شده است خوف آن دارم زبان معاصر فراموشم شود البته اگر آموخته باشم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۵
      سلام نه خانم
      از دوری نسوان به نسیان افتاده ام
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۶
      کشته مارو با زبونش خدا وکیلی منی که نود درصد نوشتهام کهنه نمی‌فهمش خدایی انقد سخت حرف می‌زنه، به نظرم زنم واسه همین بهش نمیدن میره خواستگاری دختر خانمه فکر می‌کنه از مریخ اومده می‌ترسه خندانک خندانک
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۱۵
      خارج از شوخی باور می‌کنی اول باره رفتم پروفایلت ببینم چندسالته آخه پسر ۳۴ ساله چرا باید حرف معمولیشم کهن باشه، خدا وکیلی حافظ و میشه فهمید و حرفای شمارو نه، من توو اینهمه شاعر یکی شما هیچ‌وقت نفهمیدم یکی آقای حاج محمدی‌و، فهم سید جلال‌الدین کزازی انصافاً خیلی راحت‌تر از شا دو نفره
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۷
      جواد خان مولوی شرمنده صفحتونو شلوغ کردم عذرخواهم حلال بفرمایید!
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۰۶
      من برای فهمیدن حرف های جناب سیاوش از گوگل استفاده میکنم
      بازم بعضی هاش متوجه نمیشم خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0