سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 19 ارديبهشت 1404
    13 ذو القعدة 1446
      Friday 9 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

        جمعه ۱۹ ارديبهشت

        خیاط خونه

        شعری از

        روهام حمیدی فر

        از دفتر دفتر شعر بهاریه نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۱۱۸۳۳۳
          بازدید : ۲۳۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شب به سحر ، سحر به روز میانه شد!   روز به شب وصله شد !                 چشم به راه دوخته شد ! سوزنی صدتا یه غاز فروخته شد!                        چه لباسها که دوخته شد ! قلب من جاسوزنی خیاط خونه شد !                   داستان عشق من و تو ، کاغذ الگوی خیاط خونه شد !                              چه پارچه ها که پاره شد !  چه کوک ها شکافته شد!                              کودکیم جوانه شد ! جوانیم میانه شد!                                                میانه رو به پیری است !! وقت پرو رسیده است !! قدم بنه به کاشیم!!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۴
        درود بزرگوار خندانک
        روهام حمیدی فر
        روهام حمیدی فر
        دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ ۱۴:۰۳
        متشکرم ، سال نو مبارک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        دوست عزیز نامفهوم بود

        درود بر شما خندانک
        روهام حمیدی فر
        روهام حمیدی فر
        دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ ۱۴:۱۳
        دوست عزیز، شعر داستان مردی را روایت میکند که از کودکی در خیاط خانه ای مشغول به کار است . ودر جوانی عاشق زنی از مشتریان خیاط خانه میشود! زن با اینکه سفارش لباسی را داده می رود و دیگر باز نمی گردد! و مرد خیاط که حالا به میانسالی رسیده درسیر خاطرات خود آرزو میکند که ایکاش زن یکباردیگر هم که شده به بهانه گرفتن لباسش بیاید ! و او حرفی که در جوانی به او نزده و در دلش مانده را به او بزند ! یک سفر سیرو سلوکی عطارگونه است ، سفر از خود و بازگشت به خویشتن خویش *** من ندانم کجایم در این دیر خراب ** عارفم ، صوفیم ، دیوانه ام یا مست خراب خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهره دهقانی ( شادی)
        سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۱۵
        سلام و درود ادیب بزرگوار
        زیبا و دلنشین قلم زدید👌🌹
        لذت بردم💐

        شاد و تندرست باشید
        روهام حمیدی فر
        روهام حمیدی فر
        دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ ۱۴:۲۲
        سلام ، شما باز مرا با لطفتان خجالت زده کردید ، اگر با طنابی ابریشمین مرا می زدید راضی تر بودم ! بانویی با این همه لطف و بزرگواری و لوطی منشی بسیاربسیار کم است ، با نبودن بعضی از آدم ها میشود زندگی کرد ! ولی با نبودن آدم های خوب زندگی غیر ممکن است . خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۴۱
        درودبرشما زیبابود 🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
        🌼🌼🌸🌷
        🌺💐🌻
        🌹🌹
        ❤️
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1