دوشنبه ۱۵ ارديبهشت
نــوای پـــیری ... شعری از محمد_نوروزی
از دفتر نازنین نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۲ ۱۲:۰۸ شماره ثبت ۱۱۲۵۸
بازدید : ۶۵۹ | نظرات : ۳۱
|
آخرین اشعار ناب محمد_نوروزی
|
مرگ ایام جوانی که رسید یار برفت
گل نچیدیم وخزان آمد و گلزار برفت
آرزو های دل ما همه چون اشک چکید
فرصت عمر ببین لحظه ی دیدار برفت
ماه و خورشید که هر روز مرا میجستند
شام پیری چو رسید از سر دیوار برفت
اینقدر غره مباش ناز مکن عشوه مده
کس خریدار تو نیست گرمی بازار برفت
روزگاریست که شب همدم آغوش من است
مستی و شور جنون دیده ی بیدار برفت
فلک از دست تو تا صبح قیامت نالم
آنکه میخواست ترا با دل بیمار برفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.