سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        جغد وحشت

        شعری از

        سعید فلاحی

        از دفتر چشم های تو نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۱۵ شماره ثبت ۱۰۴۸۸۰
          بازدید : ۱۴۱   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ترس دارم که نیایی وُ
        شوم شود 
                --این روزگار،،،
        چندی‌ست،
        جغد وحشت
        در ذهنم لانه دارد.
         
        #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۳۹
        سلام و درود
        سطرِ آخر به نظر شخصی ام از جهت معناپروری
        یک (دیوار ) کم دارد

        به (دیوارِ ) ذهنم لانه کرده.

        سلامت باشید و شاد خندانک
        طوبی آهنگران
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۰۶:۵۵
        در وجود ما هزاران گرگ و خوک

        صالح ناصالح و خوب خشوک

        حکم آن خورست کآن. عالی ترست

        چون که زر پیش از مس آند آن زرست

        ساعتی گرگی در آید در بشر

        ساعتی یوسف رخی. هم چون. قمر

        دل ترا در کوی اهل دل کشد

        تن تو را در حبس آب گل کشد

        هین غذای دل بده از هم دلی

        رو بجوی اقبال را از مقبلی

        آب گل خواهد در دریا رود

        گل گرفت پای آب را می کشد

        گر رهاند پای خود را از دست گل

        گل بماند خشک و او شد مستقل

        آب ما محبوس گل مندست هین

        بحر رحمت جذب کن مارا از طین

        سلام این شعر زیبا از حضرت مولا نا

        بس می گوید شیرین از حال ما

        کی شود ما از گل برمانیم جان

        سوی در یا رقس کنان چون موجها

        ما چه محبوس مانده ایم در نفس خیش
        بحر رحمت جذب کن مارا از طین

        کاش یر آن شتابیم تا نگردد در ما درشت

        چو در وجود ما می گردد تا به کشت
        و از فریدون مشیری

        هر که گرش را بیندازد به خاک

        رقته رفته می شود انسان پاک
        علیرضا مرادی( مراد )
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۴۶
        سلام و درودها استاد ادیب بزرگوار
        سروده ای زیبایی بود
        خندانک خندانک خندانک
        احسان کریمیان علی آبادی
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۵۴
        درود جناب فلاحی بزرگوار
        سلامت و شاد و پیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0