سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        عتاب نازنینان

        شعری از

        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)

        از دفتر انسانم آرزوست نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۱۳ شماره ثبت ۱۰۴۸۴۲
          بازدید : ۲۸۹   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        مستی چشمش به جام شادمانی ریخته ست
        شرم مشتاقان رویش با شراب آمیخته ست
        دل عتاب نازنینان می کشد با جور عشق
        خاصه معشوقی که صد دل عاشق و فرهیخته ست
        بی دعای دردمندان برنیاید آرزو
        عشق خواهش های خوبان چون الک آویخته ست
        نقش های بوالعجب در گردش پیمانه باخت
        شورهای دلنشین در سینه ها انگیخته است
        آسیای رنج بود و جان چون خوشه های گندمی
        شور آن شیرین لب شیدا جهانی بیخته است
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۱۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        موفق باشید خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۰
        سلام و درود . متشکرم استاد ارجمند
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۵۸
        سلام بر جناب آزادبخت چیره دست
        بسیار زیبا بود 👏👏👏🌺🌺🌺
        آیا در مصرع یکی مانده به آخر " آسیاب" منظور نبوده به جای " آسیا"
        و سوال دوم اینکه آیا در همین مصرع اضافه وزن نداریم
        در ذهن بنده اینگونه تصور شد که مثلا اگر داشتیم
        آسیاب ِ رنج و جان چون خوشه های گندمی
        وزن برقرار تر بود 🌺🙏🌺
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۴۴
        مستی چشمش به جام شادمانی ریخته ست
        شرم مشتاقان رویش با شراب آمیخته ست
        دل عتاب نازنینان می کشد با جور عشق
        خاصه معشوقی که صد دل عاشق و فرهیخته ست
        بی دعای دردمندان برنیاید آرزو
        عشق خواهش های خوبان چون الک آویخته ست
        نقش های بوالعجب در گردش پیمانه باخت
        شورهای دلنشین در سینه ها انگیخته است
        آسیای رنج و جان چون خوشه های گندمی
        شور آن شیرین لب شیدا جهانی بیخته است

        درود استاد گرامی از توجه و تذکر جنابتان ممنون و متشکرم .
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۴۴
        👏👏🌺🙏
        امين آزادبخت
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۴۴
        دل عتاب نازنینان می کشد با جور عشق
        خاصه معشوقی که صد دل عاشق و فرهیخته ست
        با سلام.
        وقتی صحبت از عشق می شود موضوعاتی وافری به ذهن آدمی از عشقهای پیشین هجوم می آورد،و به راحتی می توان مثالهای زیادی از عشق را تصویر کرد.و عموما این موضوعات به سادگی در ذهن آدمی نقش می بندد.اما وقتی از سهل ممتنع بهره می جوییم،دیگر موضوع آنقدرها هم ساده نیست.سهل ممتنع یا سهل غیرممکن ویژگی بارزیست که در شعر شاعرانی قدرتمند قدیم نمایان بود و زیبایی خاصی به روح شعر می بخشید. سهل بودن به این معنی که با یک نگاه اجمالی سهولت حقیقی کلام در معنی بیت نمایان است. دراینجا شاعر چنان معانی لطیف را بیان نموده است که لب مطلب و جان کلام را به دست میدهد. وشاعران اندکی از این خصلت،از این هنر بهره مندند. این دقیقا به این خاطر است که شاعر باید از برکت قلب عاشق در دلها خبر می داشته و با ارتعاش قلوب هم نوا می شده و ریشه احوال نفسانی را در خود و در غیر کشف میکرده است. دریای عشق و سایر حالات نفس موجهای ظاهری دارد که موجب پیچیدگی و تیرگی می شود. هرشاعری که فقط آن امواج را دیده است سخنی شاید تاریک و آشفته دارد و هر شاعری به قعر فرو رفته و زلال ساکن اصلی را دیده است کلامش زلال و آرام و روشن است. این را می شود علت سهولت معنوی اشعار ایشان دانست، اما ممتنع بودنش نیز به همین سبب است که هر کس را دسترسی به عمق آن دریا نیست. از این جهت در خواندن اشعارشان ،لطمات عشق را در ساحل دریای دل خود احساس میکنیم و چون الفاظی که ایشان به کار می برند حاجب ماوراء نیست، تمام حقیقت معنی از ابیات شفاف او به قلب خواننده میریزد. حال برای دیدن قدم عشق و اینکه تا کجاست به بیت مطروحه نگاهی دوباره بیاندازیم: دل عتاب نازنینان می کشد با جور عشق/خاصه معشوقی که صد دل عاشق و فرهیخته ست... آن عشقی که کاملان و سرآمدان معرفت در پی آن رفته اند هدفی بسیار عالی و بسیار لطیف دارد که هر نو آموزی نمیتواند مدرک آن شود، پس طالبان آن معشوق را مربیان(شاعران) وادار می کنند که قلب خود را در این فن تمرین بدهند و مرتبه به مرتبه حساستر سازند تا به جائی که بتواند برقی از آن جمال را دریابد و مست شود.بهترینش همینیست که در مصرع دوم مطرح شده است.اینست آن چیزی که ارزشمند است.این عشق بازی و عاشق شدن را فقط می توان از معشوق و معبود واقعی آموخت که هم عاشق است...هم فرهیخته...معشوقی که عاشق بودنش،نیز فرهیخته بودنش می چربد به معشوق بودنش.الله اکبر...امید که توانسته باشم معنی این بیت را هم از بعد ظاهر و هم بعد عمق آن واکاوی کرده باشم .البته به اندازه و ظرف خودم.
        در نهایت از دوستان بابت نظرات مفیدشان،نیز حضورشان در این محفل عشق،سپاسمندم.و امید است که این جمعها همیشگی باشد و نیز از محضر ایشان شعرهایی نابی بخوانیم و بیاموزیم.و پوزشمندم بخاطر دیر آمدنم،

        با سپاسمندی
        خندانک خندانک خندانک
        مریم محبوب
        پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۴۵
        خندانک خندانک خندانک

        مستی چشمش به جام شادمانی ریخته ست
        شرم مشتاقان رویش با شراب آمیخته ست

        خندانک خندانک خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۰
        سلام و درود . سپاس از توجه سرکار عالی
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۴۲
        سلام محضر استاد آزادبخت مدظله العالی
        سعی کردم ذیل این اثر مطلبی بنگارم ولی نشد که اثر فوق اندیشه کوچک و هیچ حقیر است منتظرم جناب امین دلها بیایند و مستفیض کنند درود برین خاندان ادب و فضیلت
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱
        سلام و درود . استدعا می کنم . بزرگواری و بنده نوازی فرموده اید . سپاس بی شمار
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۵۲
        سلام و احترام دایی عزیز دکتر فرید
        بسیار عالی منسجم و با پرداختی شعورمندانه
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        درود و سپاس دایی جان . در پناه مهر خداوند پاینده باشید و بدرخشید
        ارسال پاسخ
        فاطمه بهرامی
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۷:۲۵
        سلام ودرود بر شما
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        سلام و درود . سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۱۴
        سلام بزرگوار
        زیبا بود و دلنشین
        در پناه حق
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        سلام و درود . متشکرم از توجه و عنایت جنابتان .
        ارسال پاسخ
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴



        واژه های آسیا و آسیاب از ترکیب آس و آب تشکیل شده اند.

        آس عبارت است از دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند ، آب نیز نیازی به تعریف ندارد !

        این دو واژه ی آسیا و آسیاب در معنی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند،به همین خاطر در نوشته ها می توانند جایگزین یکدیگر شوند.



        عطار در شعر زیر از آسیا استفاده کرده است :

        چنان بر فرق من چرخ آسیا راند

        که مویم ز گرد آسیا ماند



        در شعر زیر سعدی از آسیاب استفاده کرده است :

        دل هم چو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

        عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
        سعدی > دیوان اشعار > غزلیات > غزل ۲۱

        تفاوتی نکند قدر پادشایی را
        که التفات کند کمترین گدایی را
        به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
        که در به روی ببندند آشنایی را
        مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
        ز خیل خانه برانند بی نوایی را
        و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود
        هزار شکر بگوییم هر جفایی را
        همه سلامت نفس آرزو کند مردم
        خلاف من که به جان می خرم بلایی را
        حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
        به سر نکوفته باشد در سرایی را
        خیال در همه عالم برفت و بازآمد
        که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
        سری به صحبت بیچارگان فرود آور
        همین قدر که ببوسند خاک پایی را
        قبای خوشتر از این در بدن تواند بود
        بدن نیفتد از این خوبتر قبایی را
        اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن
        دگر نبینی در پارس پارسایی را
        منه به جان تو بار فراق بر دل ریش
        که پشه ای نبرد سنگ آسیایی را
        دگر به دست نیاید چو من وفاداری
        که ترک می ندهم عهد بی وفایی را
        دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی
        که یحتمل که اجابت بود دعایی را
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        سعدی > دیوان اشعار > غزلیات > غزل ۴۲۴

        من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
        کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
        بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
        که چون همی گذرد روزگار مسکینم
        من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد
        که در بهشت نیارد خدای غمگینم
        ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
        که بی وجود شریفت جهان نمی بینم
        چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
        شب فراق منه شمع پیش بالینم
        ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
        و گر جفا به سر آید هزار چندینم
        نه هاونم که بنالم بکوفتی از یار
        چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
        بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
        به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم
        چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم
        چو لاله لال بکردی زبان تحسینم
        مرا پلنگ به سرپنجه ای نگار نکشت
        تو می کشی به سرپنجه نگارینم
        چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ
        برفت در همه آفاق بوی مشکینم
        هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
        چه حاجتست بگوید شکر که شیرینم

        استاد سخن در این دو غزل اسیا را به کار برده است .
        طوبی آهنگران
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۱۱
        در وجود ما هزاران گرگ و خوک

        صالح ناصالح و خوب خشوک

        حکم آن خورست کآن. عالی ترست

        چون که زر پیش از مس آند آن زرست

        ساعتی گرگی در آید در بشر

        ساعتی یوسف رخی. هم چون. قمر

        دل ترا در کوی اهل دل کشد

        تن تو را در حبس آب گل کشد

        هین غذای دل بده از هم دلی

        رو بجوی اقبال را از مقبلی

        آب گل خواهد در دریا رود

        گل گرفت پای آب را می کشد

        گر رهاند پای خود را از دست گل

        گل بماند خشک و او شد مستقل

        آب ما محبوس گل مندست هین

        بحر رحمت جذب کن مارا از طین

        سلام این شعر زیبا از حضرت مولا نا

        بس می گوید شیرین از حال ما

        کی شود ما از گل برمانیم جان

        سوی در یا رقس کنان چون موجها

        ما چه محبوس مانده ایم در نفس خیش
        بحر رحمت جذب کن مارا از طین

        کاش یر آن شتابیم تا نگردد در ما درشت

        چو در وجود ما می گردد تا به کشت
        و از فریدون مشیری

        هر که گرش را بیندازد به خاک

        رقته رفته می شود انسان پاک
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۴۴
        سلام بر امین دلها بالاخره آمدید و چقدر منتظرآمدنتان بودم تبارک الله برین قلم
        آمدم آمدم که سر آید انتظار تو
        آمدی آمدی که بمیرم در کنار تو

        می دانستم در این خلوت به امیدم بنشستی شده ای بی تاب
        آری، دارم شوق رویت چه بخوابم چه نباشد خواب
        به عهد خود پابندم من ز عشق تو خرسندم من
        به دامنت سر بگذارم جور زمان گر بگذراد
        بیم رقیب گر برخیزد جور زمان گر بگذراد
        با تو سرخوشم

        جانم ز وصالت خرسند است
        بختم ز وفایت بیدار است
        بر لب به نگاهت لبخند است
        قلبم ز محبت سر شار است

        گل با رویت به چشمم خار است
        جز این دل شکسته گو چه دارم من
        تا بیفشانم زیر پای تو

        ای آرزوی جانم من نمی خواهم جز وفای تو جز وفای تو

        رحمت حق بر بانو دلکش و مرحوم نظام فاطمی به پاس تمام زحماتی که برای ادبیات و موسیقی ایران روحی له الفدا کشیدند
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0