يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
|
|
بدون تو چکاچک درد و قلم ظلمانیست بیا که این غزلم در خیال من زندانیست اگر دلت به یک نگاه دگ
|
|
|
|
|
بداهه های ارسالی به پست دوست عزیز و مهربانمان جناب آقای علیرضا جهانگیری نازنین (تقدیم به قدمها
|
|
|
|
|
سوگند خوردی توی اگاهی باز دیدارت توی پنهانی با تیزی چشمهایت پاره کردی این ریشه های تار زند
|
|
|
|
|
ساعت گیج زمان میزند گام در این خلوت دل تا پریشانی افکار مرا ببردتا لب ان پرتگه کوه
|
|
|
|
|
یک نفر با سر فرو رفته به گِل کفش هایش صدا می کردند کمک! شاعری شعر نوشت توصیف خرش گ
|
|
|
|
|
وقتی احتمال دیدار یک درصد باشد احتمال ای که ما را وعده ی دیدار بود دیدی آخر بخت
|
|
|
|
|
مهربان باش همین!!!
مهربان باش که چون در بدرخشی لابه لای همه ی سختی ها
|
|
|
|
|
1) چه ساده بود پیراهنم گمان می کرد از تو فاصله بگیرد قدیسه می شوم حالا هرروز
|
|
|
|
|
دیوی چند سر از قصه ها پرید دختران زیادی بیرون کشید پسران زیادی را کشت عجیب شده ایم چنار
|
|
|
|
|
درود دوستای گلم
اسم این شعر میشه حتی گذاشت (خ . ح)
بند 1
|
|
|
|
|
باز میکشم به دل چوب خط انتظار باز هم خراب ومست بیقرار بی قرار
تکیه میدهم به در باز
|
|
|
|
|
یک فنجان چای، شاخه ای گل سرخ و شیرینی نگاهت که باشد برای تمام عمر رو
|
|
|
|
|
آنسوی پنجره سایه های منقلب در حسرت نگاه تو بوی کهنگی گرفته اند ومن هرصبح خیره به راه
|
|
|
|
|
جهتِ استخدام به کارگزینی، مراجعه کردم. بعد از انجام اَعمالِ مربوطه مورد تعارض افکارعمومی
|
|
|
|
|
میلادِ بهار دلها، یوسف زهرا تبریک و تهنیت باد شهرزاد ِ هزار و یک شب، نسیم به دنبال ِ عط
|
|
|
|
|
یک سماور ، بوی نفت از او بلند ، گوشهی دنج اتاق، می نشستیم آن طرف، زیر نور آن چراغ
|
|
|
|
|
کودکی ام نه بزرگ شده نه پیر فقط بازی هایش فرق کرده در زندگی
|
|
|
|
|
وقتی که چشم قافله ها خاک می خورد پلک زلال حــــوصله ها خاک می خورد جایی که پــای زلزله ها
|
|
|
|
|
یا مهدی ما منتظریم که یار آید آن عاشق بیقرار آید چشم همه عالم به جمالش آن حاضر انتظار آی
|
|
|
|
|
کوره راه چشمهايت -------------------- می شود از کوره راه چشمهای تو رهسپارهِ سفري شد به گ
|
|
|
|
|
یادش بخیر سروده هایت می رقصانید افکارم را و حالا می رقصاند قلمم را که بنویسم از من
|
|
|
|
|
کوی دل ز مهرت چراغانیست مجلس سینه ی ما روحانیست به پاکی شهره ی شهری ماه من که ه
|
|
|
|
|
به گمانم که ملائک همگی می رقصند روزه ی عشق به افطار غزل می بندند به تمنای تر چشم ، شکس
|
|
|
|
|
گلی دارم نگاری آسمانی به دل شیرین زبان رنگین کمانی اگر با من بما
|
|
|
|
|
یادم باشد زندگی را دوست دارم. یادم باشد قلب کسی را نشکنم. یادم باشد زمان، بهترین استاد
|
|
|
|
|
برای سوم تیر 1335، روز تولدم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی به دنیا آمدم.
|
|
|
|
|
ترا سوگند به درگاه عشق گریه مکن
|
|
|
|
|
تسخیر عزیزم بهت نگفتم که نیــــا واسه دل ربودنم تو اومـــدی غم وشادیهات شدن راز ونیاز ت
|
|
|
|
|
"دوربین" آه ای زندگی از لحظات تکنولوژیک ات چقدر مسرورم ای که بمن اجازه دادی با شاخک ها
|
|
|
|
|
عقل ودل بــی تو چـــــرا خُل می شود تا به کی ، این سرکه ام مُل می شود
مُـــــر
|
|
|
|
|
با تو، تا آن سویِ این دنیا، چه در رقصیم و نور بی تو، تا اعماقِ بی معنی شدن، مرگ است و گور هفته
|
|
|
|
|
خوش آمدی که دلم با تو در بهاران شد شکسته این دل ویران که بی تو ویران شد بیا بیا که شبس
|
|
|
|
|
شاعر نیستم حرفهای دلم کمی موزون است بی قافیه بی وزن انگار هزارم هزار زنی با هزار ر
|
|
|
|
|
امشب که دوباره محو در شب بودم محو در ماه وستاره مثل هرشب بودم یک لحظه شهاب سنگ زیبا رد ش
|
|
|
|
|
در دوباره های بعد تو هوای کوچه های بهاری را در ورود ممنوع ها تنفس می کنیم وشب با خاطر
|
|
|
|
|
بغض شب بيايد غزلِ شهوتِ امشب را پر از بوي تندِ كافور كنيم چشم ها را ببنديم برا
|
|
|
|
|
شاید که همین جمعه باشد این آخر حرف یک پدر بود یک عمر برای دیدن او چشمان دلش به پشت در بود
|
|
|
|
|
كي مي آيي از معراج و آسمان تا مسلط شوي بر اين وآن قلب من سوخت از بس منتظرم كي ميرن اين د
|
|
|
|
|
چه فرقی دارد این شعر از کجا شروع شود؟! به پرتگاه که برسد می افتم (اکبری)
|
|
|
|
|
می خوام بگم از بغضی که تو گلومه خستم از این دنیایی که روبه رومه چرا اینجا همه چی شده
|
|
|
|
|
ماه به حسرت روی توبی تاب است هنوز خورشیددرفراق شماسوزان است ازاحوال دل خویشتن چه گویم که حا
|
|
|
|
|
تا اذان راهی نمانده و چه زیباست ندایت که مرا بر در این خانه دل می کشد دیوانه وار دستها
|
|
|
|
|
سیب عدالت (زلال عروضی پیوسته )تقدیم به صاحب الزمان(عج) رخ ب
|
|
|
|
|
از تو گفتن ناب ترین عشق هاست یا صاحب زمان .........
سلام عزیزم من کفشهایت را نم
|
|
|
|
|
هی با توام هر وقت که کارت با من تمام شد پرتم کن بیرون... ! راحترم ... تا
|
|
|
|
|
کاج در آغوش چهار ازخنجر زهرآگین سنت اجبار را آبستن می شود وکینه دار از تازیانه
|
|
|
|
|
ناله از حنجره می آید :"نور" گو به هر شب پره می آید نور ای که فریاد زنی : در بستند صبح ا
|
|
|
|
|
سر به سجده بردم و دل را به روی جانماز ترمه ای خالی ز غم های نشسته در میان ا
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «آموختن» من ازشمع ها آموخته ام که درسکوت شب بی هیچ اعتراضی بسو
|
|
|
|
|
درسکوت خفته ام تکثیرشده فریادها حرفهای مانده درچینه ، ترک برداشته تا نگردیدم عقیم ازگفته ها
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد عزیزم جناب فکری نازنین بمناسبت گرامیداشت سالگرد مادر عزیزتان برخیز و به من شکفت
|
|
|
|
|
قطره ی اشکی چکید رهسپار آینه جیوه ها بهتان زنگارش زدند در غبار آینه
می خزد بر با
|
|
|
|
|
انتــــــــظار ________
چه بلند است !! شب و ........ قصه
|
|
|
|
|
تو آن دلیــل خدایی که حاضری امّا بـرای آمـدنت نـدبه خوانده ام ؛ آقا خدا کــند که بتـابی ب
|
|
|
|
|
نيمه ي شعبان ،رسيد از پشت ِ ابر انتظار ماه منجي ،ماه حيدر ،يك محّرم ،بي قرار صبح باقي شد بقيع
|
|
|
|
|
پروردگارا گفتی بخوانم : " ولله الاسماء الحُسنی فَدعوه بها " پس میخوانمت گوش کن ! .
|
|
|
|
|
گرتو عنایتی کنی حاجت من روا شود دل ز وجود ناز تو کی بشود رها شود صورت نرگس تو را در دل خود کشی
|
|
|
|
|
به نام خدا با سلام خدمت دوستان شاعر و اساتید بزرگوار عالم شعر در این فضای خوب غزل زیر ، او
|
|
|
|
|
سلام به دوستان بزرگوارٍ سایت شعر ناب
ضمن سپاس فراوان از جناب امیر حسین مقدم برادر خو
|
|
|
|
|
دل نوشته اي تقديم به نوزاد برادرم پاييز 89 جانم؟؟؟ نو آمده دنياي برادر.. اينگونه م
|
|
|
|
|
جامه ی صبر بر تن می کنم سرمه ی مهتاب میکشم بر چشمان خواب و در انتظارت می نشینم تا سوار بر م
|
|
|
|
|
اینم یه شعر شاد از فانوس تقدیم به همه خوبا که دوست دارم شادیشونو ببینم: بند1: صلاح
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «طرح» من به اندازه ی خواب خدا تنهایم گاه دزدکی به خواب
|
|
|
|
|
1-
چهل خاموشی از اوضاعِ سرسام آوَرِ دنیا
چنین خواندند ر
|
|
|
|
|
در چشم ِ تو دیدم که سحر غرق ِ قیام است چشمی که نبیند رُخ ِ خود حلقه ی دام است چون مرغ
|
|
|
|
|
"چشمها را بايد شست" گفت سهراب، ولی ناشنيديم و جهان وه كه چسان درگذر است چشم
|
|
|
|
|
بسم الله *************** شعرهایم را بند بند می بافم از رگ های غیرت اینک
|
|
|
|
|
این روزا تک تک سلول های بدنم نیاز دارن به محبت به نوازش به مقداری بچه بازی به تحولی عظیم
|
|
|
|
|
1/از جای بوسه ات روی لبهایم خاطره متولد شد -------------------- 2/پیرزن نه سیب چروکید
|
|
|
|
|
تقدیم به امام زمانم بر شانه های خیس ابر هنوز سنگینی می کند ناله های باران ستاره ها خ
|
|
|
|
|
ميان زاهد و عارف ستيزه طولانی است نشست عاقل و عاشق هميشه طوفانی است اميد زاهد و عابد به دهر جن
|
|
|
|
|
بانویِ پنهانیِ بی پایانِ اشعاری اندوه بسیار بر صلیب سینه ات داری یونانِ بی نان فیلسوف
|
|
|
|
|
چشم هایش...
رهایم کردند
غرق شدم در سرگردانی
شعر...
عاشق
|
|
|
|
|
1 به بی قراریهایم عادت می کند دلم....
|
|
|
|
|
به نام او که روشنی بخش جان است باد یاد تو را با خود برد باران جای پای تو را شست گلوله ه
|
|
|
|
|
چشم ام بشکند که گاه راه خود گم، و در چاه خواب مهتاب می بیند! * گرگ ام بدرد تا
|
|
|
|
|
مثلِ رویایم نشد زندگی مغزِ مرا در خونِ قلبِ تو نشاند ! منظرِ احساس من آکنده ا
|
|
|
|
|
امروز دلم بد جوری باز گرفته بود توی قفس خسته شدم از زندگی هی میزدم نفس نفس گفتم باید تمو
|
|
|
|
|
1 عطش نی در هوای مستی آتش است و باد نفیر تنهایی سایه را می شمارد
2 دلی
|
|
|
|
|
ای درد سکوت آجری رنگ بشکن که دلم صفا نداره بشکن که کلام آخر من وا مونده و دیگه نا نداره
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۶۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |