دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
انتخاب دیگری نداشتی هیچکس نبود به جزء من و تو حوا
|
|
|
|
|
شب را با کدام نقش زده ای که سایه ات چنین زیباست پاک و صمیمی بستر ستاره هاست اندیشه
|
|
|
|
|
از اساتید و دوستان بزرگوارم خواهش میکنم نقد بفرمایند غزل رو...
آسمان کی هوس بارش
|
|
|
|
|
زمانـــی اشک، به زلالی و پاکــــی باران بود...، اما...، اکنـــــــون به اشک هم اعتباری
|
|
|
|
|
گلایه ******************** گلایه میکنی اما به قصد آزارم تلاش من همه اینکه تو را نیا
|
|
|
|
|
دلتنگ آمده ام تا شانه های روسری و اشکهایم بوی حنا گرفته اند کنار ته استکان ِ عین
|
|
|
|
|
هرچه عيبت آمد ،از اين رندان پير بر اندوه اش منشينو ، اينک بپذير هر چه آمدسرت،سوی رندی ها
|
|
|
|
|
به نام او که روشنی بخش جان است
گاه... خیال "نقاش" می شود عقل "قاضی" احساس هم
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «سکوت» خسته ام ازسیاهی شب شبی که دلم را می آزارد ونیززمستان
|
|
|
|
|
هر شب صدای شب گریه هایم را از درون کوزه ای می شنوم که در آن پری دریایی ا
|
|
|
|
|
از بیم تاریکی روز هایم - همه - در شب گذشت! حتی روزهای نیامده ام! ^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
|
|
|
|
|
چه سنگین است دل کسی را شکستن
و چه دردناک تر آهش دامنت را گرفتن
چه تلخ است
|
|
|
|
|
1-بغض سکوت صبورم راه نجاتت ازاین بغض گلوگیر فریاد است ...
2-
|
|
|
|
|
گرعشق کند حال مرا همراهی آتش کشم هر آینه رابا آهی من درد به خودخزیده ام کو فریاد
|
|
|
|
|
دلنوشتـــهـ هـــــــــای منــ...
1 اهای ...کجا برای خودت خیال میبافی؟ من همین جا ک
|
|
|
|
|
دیگر نمانده فرصت بسیار یاران، دیگر ندارم یاور و غمخوار یاران. دیگر ندارم طاقت تنها نشستن، د
|
|
|
|
|
فراز تپه ای فروغش جاویدان بر هور وش صلیبی نا پیدا ساحران پر نفاخر خدایان ورم کرد
|
|
|
|
|
همه عهدی و پیمانی همه عشقی و ایمانی سکوتم را تو معنایی همه حرفم تو می خوانی غم دل را تو
|
|
|
|
|
خوب يادمان دادند ، هيچکس برادر نيست وز قضاي دوران است ، بارمان برابر نيست خوب يادمان دادند ، ج
|
|
|
|
|
ریشه هایش را ندیدم روی زمین ریش هایش بر خاکمون رویده بود دانه هایش را چه سختی کاشتیم با یه
|
|
|
|
|
ببار باران ببار این رنگ دنیا را به یکرنگی رسان گلرنگ دنیا را ببار از غفلت رنگ شقایق ها پ
|
|
|
|
|
پیشگویی ۹2 کفتران شعر ،حربا می شوند. برگهای عاشقی ،تا می شوند چشمه های شرم ،می م
|
|
|
|
|
پايان سيب بي شاخه برگي گفت: - تا باد هست، آسايشي كو؟ در خاك بايد شد. --
|
|
|
|
|
آسیابی متروک کنار سنگ آن گندمی جوانه زده است
|
|
|
|
|
ھﺮ ﺑﺎر ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ردﯾﻒ ﮐﺎج ھﺎ ﺟﺎده را از ﺧﺰان ﺗﮫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد و ﻣﻦ زﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ از ﭘﯿﺸﺎ
|
|
|
|
|
ای چشم امشب هم برای گریه های من دلیل تازه می خواهی؟ و یا بغضی که مانده در گلو یا درد پر
|
|
|
|
|
تا واقعیت راهی نمانده است واقعیتی از جنس خوشبختی مرا به انتظار نشسته است بتازید اسب های خی
|
|
|
|
|
وقتی که دستای من به باد سفارش میکنه آروم آر
|
|
|
|
|
یک اتفاق عاشقانه حتی
می توانست
قلب خاموش مرا
با تو درگ
|
|
|
|
|
تو بیا امشب به مهمانی من...! "در خواب " در سفره غم پا گشایت کردم یوسف گم گشته ا
|
|
|
|
|
چو می بینم تو را ، سرشارم از تو به رنگ لاله ها ، رخسارم از تو
|
|
|
|
|
بوسه به نیت برانگیختن بعد طواف و سعی میان صفا و مروه ساقی جام ات شدند تا از سرزمین تن به
|
|
|
|
|
تو لبخندی و من اشک روانم در آن تصویر آخر جاودانم پس از آن واپسین دیدار چیزی درون خویش گ
|
|
|
|
|
روزهای دور از تو.. چقدرسخته لحظه های دور از تو چقدر سخته روزهای بدون صدای تو چقدر سخته دور
|
|
|
|
|
شب در خفقان بود و من از ماه گذشتم از چاله درآمد دل و از چاه گذشتم در چشمِ بداندیشِ زمانه
|
|
|
|
|
جنگل زرد پاييز مي خواهي چكار، وقتي بهار از ياد رفت يك شاخه گل پژمرد و گفت ، اي داد يار از
|
|
|
|
|
مهتاب شدی عشق تراویدی و رفتی خورشید شدی عاطفه باریدی و رفتی بعداز تو دو چشمم هم
|
|
|
|
|
خنده هایت مرا میترساند! زیرا چنان تلخ بر لب وچشمانت نقش میبندند که دلم میلرزد غ
|
|
|
|
|
معلم من خدا جواب سئوالاتم در دل موقعیتم در بین کائنات، در رتبه نیستی چیزی بلد نیستم، جز خا
|
|
|
|
|
رفیق واژه ها...
شاعر منم که چون ابر دارم هوای باران
رفی
|
|
|
|
|
"بی تو حتا بهار چشمانت، زیر چادر سیاه من خوابست" * بی تو شب هایم آرزوی سپید، در طلوعِ جدیدِ مهت
|
|
|
|
|
بابا برقی چراغِ دلش کم مصرف شده، تا آقای ایمنی امنیت را برقرار کند! اِنگار اعصابش، از
|
|
|
|
|
بار برابری اشیاء برابر نیست !!!
ببین چیزی نبوده ، چیزی ام نیست همیشه می شه از اول شروع
|
|
|
|
|
حبس یعنی:
اَسمانی هندسی
ابرهایی مستطیلی
کهکشان بی کسی
|
|
|
|
|
انگار توی جمجه ام جسد دفن می کنند هرشب صدای ناله ی دخترکی می آید !
|
|
|
|
|
حاصل اشکم شده دلواپـــــــــسی کاش بیایی که به دادم رســـــــی ساعت عمرم بدود روز و شـــب ز
|
|
|
|
|
بیا بمون تو قلبم ، موندنت افتــــخاره شبم تا صبح به یادت ، بیا برگرد دوباره *** بی تو د
|
|
|
|
|
خداوندا... می خواهم تو را صدا بزنم با تمام وجودم ! با تمام پریشانی ام می خواهم هیشکی را ن
|
|
|
|
|
پیچک ناز تنت دور ز آوار هوس خانه روشن مهرت تهی از کینه کس نهر گیسوی خوشت دور ز آغوش کویر جا
|
|
|
|
|
يك برگ دلتنگي و يك خودكار ، يعني شعر از 'در' نوشتن روي يك 'ديوار' . يعني شعر با شخ
|
|
|
|
|
خسته
بر حروف ِ دل
سادگی ام را سرودی
باور ِ نگاهم
حواس
|
|
|
|
|
سیلابی از حرف
در ذهنم راه میروند
با کدام زبان
سراغت ر
|
|
|
|
|
آسمان من! لختی کرانه های شکوه ات را بر هم بگذار رازی است نگفته مانده در اعماق دل نجوا
|
|
|
|
|
وقتی دوای درد دل ریش میدهی اینقدر منت از چه مرا بیش میدهی انقدر خسته شدم بس که دیده ام هی
|
|
|
|
|
هشدار به دل تیز تیز و برنده برنده ای دل پر احساس ولطیف بترس بترس از سنگ.. سنگ نه! سنگ
|
|
|
|
|
سکوت را معنا می کنم امروز با آه های پی در پی و سری که پر است از واژه های سکوت حرفهایی که مع
|
|
|
|
|
در جاده های مه آلود زندگی به دنبال سایه ای از تو بودم می دانستم که هیج نخواهم ديد پایانش
|
|
|
|
|
دیروز : نهالی بی ساز و برگ بودم گفتند بیا. آب حیات اینجاست آمدم تا از ت
|
|
|
|
|
1- سجده ======= همه در سجده ... من ؛ بر تو تو ؛ بر او او ؛ بر دیگری و چه
|
|
|
|
|
عشق آن است که با یاد تو دیوانه شوم ازهمه خلق جهان یکسره بیگانه شوم از غمِ دوریِ تو آهُ
|
|
|
|
|
بـا خدایت جور باش خـوب حـلاّجی کـن و منـصـور بـاش هـــر کجـا دیــدی کــــه بیـن رنـگهـا بی
|
|
|
|
|
"صورتی های فزاینده " - آخرین گام ها گام هائی که نه پس است و نه پیش رعشه در تکرار _سکون
|
|
|
|
|
"من خوش خیال بودم و عشقم حجاب بود" * دیر آمد آن سوارِ تفکُّر، که خواب بود آبی که دستِ من به
|
|
|
|
|
میان درزپنجره که بسته لب به لب به تو عسل عسل ترانه هاکشیده شب به شب به تو بزن بکِش به خط و تار
|
|
|
|
|
ببار رویا
بتاب توهم
بارور کن هذیان
مرهم دردهای بی درم
|
|
|
|
|
در زمستانی سرد کوله باری سنگین روی دوشم تنها می روم تا سفری دور
|
|
|
|
|
1 زندانی شدیم میان رنگ ها و فردا زندان بان ها اسم شب را از یاد برده اند و ما ن
|
|
|
|
|
نیشِ شعرم در بررسی های ژِنو تا بنا گوش، با کله پاچه در چند ثانیه خورده شد! نتایج نشان
|
|
|
|
|
جزیره با نگاهت زنده میشم ، وقتی یادِ تو می افتـم تو برام یه رازِ عشقی ، به کسی دردت نگفتم *
|
|
|
|
|
آندم که شوم مست و سر زلف تو گيرم آندم که کند حالت چشم تو اسيرم يادم برود آنچه جفا بود و تو کرد
|
|
|
|
|
ممنوع لذتبخش من قدغن دلربای من شهوت فروکش نشدنی انحناهایت با من سخن می گوید از زیبای خفته د
|
|
|
|
|
می خواهم بنویسم ولی آزاد نمی خواهم اسیر بند و قافیه باشم یا که ایهام و تضاد فقط بنویسم آنچه
|
|
|
|
|
شب که می شود تعبیر حیرت انگیز لحظه ها دامان خیال را رها نمی کند راستی این احتمال های نا به
|
|
|
|
|
من منتظر که آتش شعرم را کبریتِ انجماد، کند روشن افتاده تشتِ کهنه و نو از بام وردی بخوان که
|
|
|
|
|
دریک ثانیه مرگ میشوی حتااگر هزارسال نفس کشیده باشی حالا پشت سرت حرف میزنند و حوصله ا
|
|
|
|
|
يك تار مويت را به يك دنيا نميدادم حالا همان يك تار مويت داده بر بادم دائم به تو از كشت
|
|
|
|
|
راهیست پر پیچ و خم راهیست پر ز غم بس خطرهاست در آن شرطش آن است مجنون باش
|
|
|
|
|
رد پای رفتنم خشک نشده،
فراموشم کردی..
خیالی نیست! تو گوشیت را چک کن،
|
|
|
|
|
باز یه درد تازه داره در خونه رو می کوبه چشمای پنجره خیسه، آسمون رو به غروبه. از روزای با تو بو
|
|
|
|
|
عشق را باید ز نو تاویل یاتفسیر کرد
چون کهن افسانه ها فر
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |