دوشنبه ۱۵ ارديبهشت
دیده گریان شعری از محمد شمس باروق
از دفتر مهتاب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۹۸۸۷۴
بازدید : ۲۲۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب محمد شمس باروق
|
محال است شبی بی تو مهمان شده باشم
مست پاتیل بی تو هرگز خندان شده باشم
مگر رشک ورزان تو هم حال مرا میفهمی
افتان و خیزان در کویت حیران شده باشم
نگو بیگناهی، تهمت نا لایقی بر من زدی
باش تا سحر شاید پشیمان شده باشم
بی وفا ! بستر تهمت آغشته به دروغ است
فقط مدح تو گفتم نکند شیطان شده باشم
به پهنای صورت اشک جاریست تا قیامت
ترسم که من ! وقت دیدار زندان شده باشم
منتظر ماندم لب پنجره تا که از سفر برگردی
نیامدی تا آخر عمر دیده گریران شده باشم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیباست