خریدار دل

خریدارِ دلِ تنگم، دلم شکستگی دارد
تمامِ حس و حالِ من، به عشقت بستگی دارد

چقدر سخت و غم انگیز است، تمامِ غصه های من
تو هم آهسته میروی!، کلاغِ قصه های من

بگو امشب تو میرسی، به لانه های بی آغوش
من و بیداری و شعرم، تو را یاد من فراموش

فقط اجبار و این تلقین، به خوبم های تکراری
به بیداریِ این خواب و، به عشق از روی بیزاری

تمامِ ثانیه ها را، درونِ خواب می‌بینم
که کِشتی های بر گِل را، به روی آب می‌بینم

تمامِ آرزوهایم، فقط بادِ هوا باشد
بگیرم من دهانم را، که گریه بی‌صدا باشد

تو خوب هستی بدونِ من، من از حالِ تو میترسم
که گاهی شرحِ حالت را، از این و آن می‌پرسم

چقدر خوب است حالِ من، فقط کمی تَرَک دارم
"فَاِنَّ اُسرِه یُسرا" ، به این هم گاهی شک دارم

نپرس بازم از این حالم، که دریا های طوفانی است
تمامِ حسِ تسکینم، فقط شب هایم طولانی است

درونِ باغچه‌ی قلبم، تمامِ غنچه‌ها پژمرد
که دلتنگی و شب هایم، به بیداری گِرِه می‌خورد