سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        تو

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۵ شماره ثبت ۸۹۴۸۰
          بازدید : ۱۵۴۳   |    نظرات : ۹۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری

        مرگ
        در ردای ژنده ی گرسنگی
        جان چندین کودک را گرفت
        مرگ
        شروع به بمباران فلان مکان کرد
        مرگ
        همه جا زندگی می کند
        مرگ...
        .
        .
        .
         
         
        خسته ام امّا
        باید در این جهانِ دلمرده
        قیامتی از عشق
        بنا کنم
         
        با مضراب قلم
        بر تارهای دفترم می زنم
        نت هایی از جنس تو
        اندام کاغذ را
        بوسه می زند
        شجریانِ شعرم
        در گوشه ی عشاق
        آواز سر می دهد
        مرصع تن ات
        از کدامین معدنِ نور
        استخراج شده
        که سیاحت صبح
        در حرمِ پیراهن ات
        اتفاق می افتد؟؟؟
        از غیب ندا آمد
        دیوان زیبایی اش را
        شمس سروده است
        که هزاران مولانای شوق
        در صعومه ی کرامات او
        به سماع رفته اند
        ناگهان یکی درونم
        حلول کرده و گفت:
        "خفته خاک لحد را که تو ناگه به سر آیی
        عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش"
        چنان خالق خرقِ عادتی
        که انگشتانم
        زیر دستانِ نوازشت
        پیانو شده اند
        تا به جای صور اسرافیل
        از وجود من
        نوایی نواخته و
        مردگان زنده شوند...!!
         
        پ_ن:
        این شعر را تقدیم میکنم به چند کس:

        شیخ اشراق مانا و لیلی اش که رایحه ی گلاله ی مهرشان بر تن هر گل نشسته و مدهوش اش کرده است.

        سلمان و محبوب اش که در سکوت آبی و دریا مه ادراک اشتراک مزه مرگ را در ترازوی تفکر نهادند.

        مجید و الثیا اش که حقیقت را برای وجودم گوهرتراشی کردند.

        و همه ی بچه های قبیله که دوستشان دارم و خواهم داشت.
         
        مرصع:جواهرنشان
        بیت داخل گیومه از حضرت سعدی است.
         
        تو
        پژمان بدری
        ۲۴
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۸ شاعر این شعر را خوانده اند

        فرشید افکاری

        ،

        محمدرضا فرهمندنیا

        ،

        سحر غزانی

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        حمید قلی پور

        ،

        گلاله محمدیان

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        مانا جمشیدی ( مهرداد )

        ،

        پژمان بدری

        ،

        محمد راد

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        مجید قلیچ خانی

        ،

        دانیال شریفی ( دادار تکست )

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        امید کیانی (امید)

        ،

        حمیده مشایخی

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        حسین عباسی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        مهرداد شکوهی

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        فردین صمدی

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        عسل اسدیان

        ،

        سید حاج احمدی زاده(ملحق)

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        یزدان سعیدپور

        ،

        ابوالفضل زندیه شاهین

        ،

        علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

        ،

        غلامعلی همایونی (شمیم)

        ،

        صحرا درویشی

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        مسيحا الهیاری

        ،

        نسرین تیموربخش

        ،

        محمدصدوقی

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        ،

        سارا شیخ محمدی ( دیانا )

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        حوریه دردانی حقیقی

        ،

        اکبرامرایی

        ،

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        ،

        حسین راستگو

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        مهدیه میرزایی

        ،

        مجید فکری

        ،

        سمیه قیاسی

        ،

        آرمان پرناک

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۴۹
        درود جناب بدری بزرگوار خندانک

        مانند همیشه ناب و زیبا و سرشار از آرایه‌های ادبی سروده‌اید. خندانک
        اگر بخواهم ویژگی‌های زیبای کلامتان را بازگو کنم، بسیار باید بنویسم؛ تا شاید اندکی حق مطلب ادا شود. خندانک

        تنها بند آخر شعرتان را واکاوی می‌کنم و مابقی را به دیگر دوستان کارشناس وامی‌گذارم. خندانک

        و انگشتانم
        زیر دستانِ نوازشت
        پیانو شده‌اند
        تا به جای صور اسرافیل
        از وجود من
        نوایی نواخته و
        مردگان زنده شوند!

        جدای از آرایه‌ی واج آرایی، (تکرار واجهایی چون *آ*؛ *ن* و چند واج دیگر.) چندین آرایه‌ی ادبی دیگری نیز در کلامتان موج می‌زند. خندانک

        _مراعات نظیر: (انگشت؛ دست؛ پیانو؛ نوا و نواخته.)؛ (دستان و نوازش)؛ (صور اسرافیل؛ مردگان و زنده). خندانک

        نکته‌ی بسیار ظریف ادبی و قابل توجّه درخصوص واژه‌ی (دستان) این است که هم می‌تواند با واژگانی که اشاره شد، مراعات نظیر داشته باشد و هم ایهام تناسب. شما در اینجا (دستان) را جمع (دست) به کاربرده‌اید و در نتیجه، با واژگان مورد اشاره، مراعات نظیر دارد؛ امّا با توجّه به این‌که یکی از معانی واژه‌ی دستان (که الف و نون آن، نشانه‌ی جمع نیست و جزو کلمه است،) سرود، نغمه، نوا، لحن و ترانه و آهنگ می‌باشد و در اینجا، از کاربرد واژه‌ی (دستان) این مفاهیم مورد نظرتان نبوده، آرایه‌ی زیبای ایهام تناسب نیز بین این واژه و واژگان موسیقیایی شعرتان پدیدار گشته‌است. همین‌گونه، واژه‌ی (زیر) با اصطلاحات موسیقیایی ‌شعر، ایهام تناسب ساخته است؛ به جهت این‌که همراه با این اصطلاحات، (صدای زیر) نیز به ذهن تداعی می‌شود؛ در حالی‌که در اینجا از کاربرد واژه‌ی (زیر) آن مورد، مدّ نظرتان نیست.
        _ انگشتانم/ زیر دستانِ نوازشت/ پیانو شده‌اند: تشبیه.
        _ خطوط پایانی نیز تلمیح دارد به رستاخیز و دمیدن اسرافیل در صور و زنده شدن مردگان.

        خندانک خندانک خندانک
        شعر زیبایتان مبارک دوستان نابتان باشد. خندانک
        درخصوص گزینه‌ی نقدتان نیز، قبیله و غیر قبیله ندارد. همه شاعریم و اهل دل و احساس و با سرودن، به آرامش می‌رسیم.

        من اگه دیر به شعرتان سرزدم، به هیچ‌وجه علّتش دلخوری از شما یا عزیزی دیگر نبوده و نیست. به دلیل یک‌سری مشغله‌ی شخصی کلا در سایت فعّال نبودم و زیر شعر هیچکدام از دوستان قدیم و جدید نرفتم.

        موفقیت تمام شاعران هم‌وطنم را از درگاه یگانه‌ای _که به قلم و آنچه می‌نویسد، سوگند یاد نمود،_ خواهانم.

        شاعرانه‌هایتان ماندگار! خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۴۴
        خاله ی بزرگوارم ، به هر زبانی که بگویم دوستت دارم باز هم حق مطلب ادا نخواهد شد . بی نهایت خدا را شاکرم که درین سایت با شما و عزیزانی مانند شاهرخ عزیز و ابراهیم هداوند مهربان ، یداله آصفپور نازنین و دیگر ادیبان و منتقدان خبره آشنا شدم . دست همه ی شما را اگر نبوسم ، آیندگان بر ناسپاسی ام گواهی خواهند داد
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
        سلام مادر مهربانم
        چه ظریفانه نگاه این شعر و به قدمهای کلامتان مبارک کردید
        شما همیشه مهربان بودید و هستید این چند روز که نبودید ناخواسته اهلی دلی رنجور شد و گفتم به نوبه ی خودم دلجویی کرده باشم که بگویم همه دوستیم....
        سایه ی محبتان همیشه بر سر این واژگان
        مخلصات خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۴۲
        مانای عزی و دوست داشتنی
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۵:۱۵
        شنیدم که پیری به راه حجاز

        به هر خطوه کردی دو رکعت نماز

        چنان گرم رو در طریق خدای

        که خار مغیلان نکندی ز پای

        به آخر ز وسواس خاطر پریش

        پسند آمدش در نظر کار خویش

        به تلبیس ابلیس در چاه رفت

        که نتوان از این خوب تر راه رفت

        گرش رحمت حق نه دریافتی

        غرورش سر از جاده برتافتی

        یکی هاتف از غیبش آواز داد

        که ای نیکبخت مبارک نهاد

        مپندار اگر طاعتی کرده‌ای

        که نزلی بدین حضرت آورده‌ای

        به احسانی آسوده کردن دلی

        به از الف رکعت به هر منزلی

        سعدی

        میخوام چند جمله ای و با این حکایت از حضرت سعدی شروع کنم
        اگر تیک نقد و فعال میکنم بخاطر اینِ به خودم نقد دارم که شاید باعث کدورت خاطر عزیزانی شدم از اون بابت که تا حالا تحفه ی تشکری نثار نگاهشون نکردم.
        من قبل از همه ی دوستان قبیله وارد سایت شعر ناب شدم و هیچوقت مهر مادر مهربانم خانوم زهرا حکیمی بافقی و فراموش نمیکنم که دست نوازش بر سر اشعارم کشیدند
        هرگز تعطف خانوم جمیله عجم و از یاد نمیبرم که همیشه با نگاهی مثبت پای شعرهایم انرژی میکاشتند و خانوم شعله .م که هرچند سپید و نمی پسندن باز برای امید بخشی در صفحه ی من سخاوتمندانه بارانی از نیکو اندیشی میباریدن
        اصلا محبت جناب م.فریاد و از خاطر نمی برم که با قلبی سرشار از صداقت منو زیر سایه ی دانش شون قرار دادند
        ناراحت شدم به فکر فرو رفتم چرا زاویه پیدا شد
        هرشعری و باز میکنم همه گله مند هستند و ما دوستان قبیله ایو شبیه زامبی میبینند...
        من از طرف همه ی کسانی که چه خواسته چه ناخواسته دلی و رنجوندن عذر میخوام و امیدوارم همه ی دوستان شعر نابی زیر آسمان کرمِ سید حاج احمدی زاده رفاقت هامونو چندین برابر کنیم
        به قول حضرت حافظ

        روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد

        زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

        مهربانی شما دوستان به من دوستی و نشون داد

        مخلصات خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        درود جناب بدری عزیز خندانک
        من نوعی اصلا ازشمارنجشی به دل ندارم وهمیشه هم زیرشعرهایتان آمده ام وانتظاری هم ندارم چون به قولی
        محبت کردن برای اینکه تلافی کنند که محبت نیست
        یعنی همیشه سعی کرده ام تاجاییکه می تونستم زیرشعر همه ی دوستان برم سپیدو سیاه کلاسیک ونو فرقی نداشته ونداره
        وامیدوارم بازهم بتوانم مثل قبل بدورازهرگونه حاشیه ای درکنارشما عزیزان باشم
        موفق باشید همیشه خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        سلام بانو عجم
        مهرِ بی توقع شما بر هیچکس پوشیده نیست
        خوشحالم که مثل همیشه سخاوتمندی شمارو داریم و خواهیم داشت خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۱۶
        سلام
        با اینکه تصمیم گرفتم محض تسلای عزیزان ، مدتی در این سایت سکوت اختیار کنم اما کمال ناسپاسی ست اگر در پای دو شعر زیبای تو و مجید که بر حسب افتخار به خود و خانمم هم تقدیم شده به تفسیر زیبایی های پنهان ننشینم . فارغ از اینکه چقدر تحفه ی گران سنگ شما خوشحالم کرده ، باید اعتراف کنم هربار زیبایی کارتان مرا مجاب و مکلف میکند که از جا برخیزم و کلاه نداشته را از سر بردارم .
        شعرهایتان چند مشخصه دارند :

        زیبایی آنها ناگهان اتفاق نمیفتد . بلکه به شکل یک نمودار پلکانی مهندسی شده ، کم کم بالا میروند . مخاطب میداند که قرارست درین شعر زیبایی به غایت خود برسد . پس با اشتیاق خود را به کلماتت می سپارد و شراب سکرآور را آرام آرام سر میکشد

        دوم ترکیباتی که به کار میبرید ، جسورانه است . و اگرچه برخلاف بنده به اساطیر و خدایان کمتر کار دارید ولی سلبریتی های جامعه را استخدام میکنید تا گواه توانایی و قدرت ادبی ات شوند . فرقی نمیکند شجریان باشد یا کلهر ، رسالت دارد پرزنتور پژمان باشد و پاسخگوی مخاطبان او

        تصاویر در شعرتان متحرک است . یا بهتر بگویم فیلم میشوند . مثلا همینجا :

        " مرگ
        در ردای ژنده ی گرسنگی
        جان چندین کودک را گرفت "

        خوب این یک تصویر ثابت نیست و یک فیلم است در ژانر وحشت . انگار وقتی شعر میگویید روح مرحوم هیچکاک هم در قالبی شاعرانه به تو کمک میکند . یکبار یادمه در شعری که برای تولدت گفته بودی ( غسق ) آدمها از درون شومینه به مخاطبان حمله کردند . من یادمه از دستشان فرار کردم و مدتی کلا شبها بدون پرانول و مرفین نمیتوانستم بخوابم . بنابراین از مزاح گذشته شما سبک خاصی دارید که قبلا هم دوستان نام آنرا فیلم شعر گذاشته اند

        بحث بعدی در شعرهای شما بحث گذار از کلاسیک است با ابزار کلاسیک . یعنی مثل اینست با تانک ساخت یک کشور به خود آن کشور حمله کنی . شعرتان محتوایی نو دارد و بشدت سوپرایز میکند . یعنی اگر دختری در شعرتان ناگهان مثل یارو دختره ی صدسال تنهایی به آسمان رفت زیاد نباید تعجب کرد . در شعر شما هر اتفاقی ممکنست بیفتد . اما ابزار این نو گرایی همان ابزار کلاسیک هستند که تغییر کاربری داده اند . اینجا هم از آرایه های ادبی ، هم از صناعات شعر قدیم و هم از قهرمانان ادب کلاسیک مثل سعدی و مولوی و ... استفاده شده . شعرتان از تمام ظرفیتها استفاده کرده

        و اشرافی که بر موسیقی و سینما و ادبیات کلاسیک دارید در تمام سطوح سروده هایتان مشهود است . گاهی شک میکنم که اصلا شاعر نباشی با توجه به اینکه عنصر احساس هم در شعرتان کمرنگ است . بلکه از جانب خدایان کوه المپ مامور به سرودن شدی تا روی امثال مانا را کم کنی .... باور کنید شعرتان جزو معدود سروده هاییست که مرا به تکریم و کرنش مکلف میکند . در واقع اینجا جایی ست که دور موتور مانا کم میشود . و البته این برایم اتفاق خجسته ای ست . خوبست که دوستانی دارم که گاه در سایه سار خنک کلماتشان استراحت میکنم . فقط به شرط اینکه یکدفعه از درون شعرشان زامبی بازوی راستم را که بیست سال است نام " گلی " روی آن حک شده گاز نگیرد و آنوقت منم به جای لیموناد سفارش دو گیلاس خون آدمیزاد ندهم ( مدیونی پژمان اگر فکر میکنی منظورم اینه دست تو و هالیوود توی یه کاسه س )


        مرگ
        شروع به بمباران فلان مکان کرد
        مرگ
        همه جا زندگی می کند


        خودت به جا من باشی ، شبی چندتا قرص میخوری ؟؟!!!!!!




        خسته ام امّا
        باید در این جهانِ دلمرده
        قیامتی از عشق
        بنا کنم


        و میبینم و ایمان دارم که میتوانی ، و برای آندسته از جوانان نازنین که میپرسند ارتباط عمودی چیه . ارتباط عمودی یعنی اینکه کلمات شعرت را تنها نگذاری الان اینجا بحث قیامت است . قیامتی از عشق . حالا آسانسور شعر را سوار شویم و به طبقات آخرشعر برویم :

        "
        تا به جای صور اسرافیل
        از وجود من
        نوایی نواخته و
        مردگان زنده شوند...!! "


        آیا فهمیدید .؟؟؟ و یک سوال دیگر که میگویند تله پاتی چیست ؟

        تله پاتی یعنی اینکه مجید قلیچ خانی به پاشویه ی جبرییل رسیده ، سحر غزانی یقه ی عزراییل را جر داده ، و اینجا هم پژمان صور را از دست اسرافیل قاپیده است ...


        افتاااااد ؟؟؟؟

        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۲۹
        سلام شیخ المانا

        وقتی میای و مارو از باقلوا بستنی کلامت محروم نمیکنی
        چیزی ندارم جز اینکه منم به دنده کبابِ سپاسم دعوت ات کنم...
        اون شعری هم که گفتی خرناس بود
        واقعا سرای ما سرای وحشته...
        بایدم بعضی اوقات کلاممان شکل ترس بگیره...
        اعتقادمم اینه اشعار کلاسیک پشتوانه ی خیلی مستحکمی برای نوسراییه یعنی تا برای لشگر کشی سعدی و حافظ و ...از سرداران کلامت نباشن نمیتونی سرزمین جدیدی و فتح کنی...

        هالییوودی میذارم لای نون سنگک تقدیمت میکنم😄😄

        خلاصه برق گرفته ی چشماتیم😉😉
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۴۱
        سلام

        و

        چرا دروغ ؟؟

        بار اولی که این شعر را خواندم هنوز شاید یکی دو نفر هم نخوانده بودند حتی خود شاعر هر چه پیشتر رفتم مستی ام فزون تر شد و قلب ام قوی تر شاید مثلاً با شجریان ات تازه بعد از کلهر قبلی خیلی کیفور نشدم ولی هر چه بود را زیبا یافتم و دلربا و ضمن خواندن شد داشتم نت برداری تصویری می کردم برای نوشتن نقد که به انتها رسیدم و مستی ام به یک باره بامداد خمار شد لاکردار ...
        پیش خود گفتم الان است که بنویسم و ماجرای شعر زندگی مانا پیشآمد کند پس صلاح دیدم دم در کشم تا مردمانی که دنبال ساعتی خوشدل شدنند با شعری و خیالی لااقل دست خالی بازنگردند و لذتی ببرند نه آن که جنگ هفتاد و ملت به نظاره بنشینند و عطای هر چه شعر و شاعر ست به لقای اش ببخشند ...
        درست پس از این جمله باز گرگ درون ام ندا در داد که هی سلمان لطفاً خفه شو و اصلاً هم به زدن تیک نقد فکر نکن چرا که نقد یعنی آن که جگر شاعر و شعرش را شرحه شرحه کنی و آبروی چندین ساله اش را به آنی ببری و هر چه لایق شمر ملعون نیست نثارش کنی و گر نه اگر از زیبایی ها بگویی و بخواهی جماعت را به دمی تفکر بخوانی ، گستاخی است و توهین ...
        گفتم اش : به خدا آن جا که من درس ادبیات یاد گرفتم و همه گستاخان ببخشید اساتید از جمله شمسیا و کزازی و حمیدیان و دادبه و حسن زاده و معین و ... امثال ایشان بودند همه ی ذکر و فکرشان همین دمی تفکر بود و قوام شعر به تداوم اندیشه معنا می نمودند حال شاید مثل تمام چیزهای دیگر این ماجرا هم توفیر کرده است و من هم طبق معمول از دنیا عقب ام ...
        پس تصمیم آن شد که بگذارم چندین روز بگذرد بعد آب ها که از آسیاب افتاد بیایم و هر چه دوست داشتم برای پژمان بنویسم ...
        اما پژمان جانان من تمام این حرف ها فدای یک واژه از واژه های دلربای ات که هر بار با خواندن اش جان ام تازه می شود و روان ام از هر چه حاشیه و جنجال ، بر کنار ،
        درست آن جا که واژه های بی عار سلمان کم می آورند همین جاست که هیچ نمی یابم تا سزاوار باشد برای بازنمودن آن چه در دل ناماندگار م از سرور و دوستی و حس بغل کردن تو حتی در دوران این ویروس عزیز ، جاری است و می جوشد پس به همین یک از هزاران بسنده می کنم و باقی را می گذارم برای صبح دیدار ...
        راستی با اجازه از گرگ درون ام :
        می گویند یک بنده خدایی چندین بار به زیارت امامزاده ای مشرف شد و هر بار هم یک دعای خاص داشت که اماما ای کاش می شد من در قرعه کشی فلان بانک مخصوص برنده شوم و باز هم بر همین منوال ، چند باری این تکرار شد و حمل به تمثیل خداوند به آن وجود لطیف نقل به مضمون فرمود چرا این جناب کرار را دعایی نمی کنی ؟؟ حضرت اش سری به زیر انداخته و فرمودند این رفیق نخست باید در آن بانک حساب باز کند تا من بتوانم دعا کنم تا برنده شود !!!!!!!!
        حالا حکایت تیک نقد است که بر سر نیزه اش زده اند و شده خرقه ی خلیفه ی شهید یکی نیست بگوید نقد دوست دارید لااقل مجوز ش را اعطاء نمایید بعد گلو به آواز پاره کنید که چرا ما را نقد نمی کنند و اجازه ی دیده شدن شعر مان را نمی دهند ...
        اگر چه گفتم این هاهمان حکایت خرقه خلیفه است و غرض نبودن ﴿ علی ﴾ است نه خون کسی که خود کشته و اکنون به خون خواهی اش نشسته اند ...
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۰
        سلام شیخ السلمان که مولای کلماتی به مولا

        این کلمات چه مسرورند وقتی تو از اونا تمجید میکنی

        دور از جانت دادا هرچه که هست ما میدانیم تو از وادی خیر تحفه ی کلامت و برای هر صحفه ای به ارمغان میبری...

        این صفحه هم با حضور چنان شمایی نور و نوای آموزش میگیره...

        باش که بازار این واژه ها بدون تو کساده..

        بقول خودتم هرکسی نقد میخواهد حسابی باز کنه و بعد...

        چه صبحی شود صبح دیدار ویروس کرونا از خجالت میره رد کارش 😄

        خاکم و خاکات

        ارسال پاسخ
        فرشید افکاری
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۶:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        درودها استاد
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۳
        سلام فرشید جان سپاس که اینجایی
        استادم خودتی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا فرهمندنیا
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۲۷
        کم نظیر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۳
        سلام رفیق
        خندانک کم نظیر حضور توست خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۱
        درود جناب بدری
        مثل همیشه با یک سروده پر از نقاط قوت
        زیبا و دوست داشتنی رو به رو شدم

        خسته ام امّا
        باید در این جهانِ دلمرده
        قیامتی از عشق
        بنا کنم

        مخصوصا این قسمت که با همه سادگیش واقعا خوندنش لذت بخش بود
        سروده زیبایتان مبارک مانا و گلاله جانم
        آقای مولایی و محبوب مهربانش
        و آقای مجیدو الثیای دوست داشتی اش
        و اعضای قبیله که یکی از یکی بهترن
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۴
        سلام سحر بانو
        چه کلمه ای را به کار بگیرم که روشنایی باطنت را توصیف کرده باشم
        خودت بگو؟؟؟ خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۵
        سلام پژمان عزیز
        افرین به شما سعر زیبایی بود و انشالله مبارک باشد سلمان عزیزم و مانا پر انرژی و دوست داشتنی
        نفر سوم را باعث شدی حتما سر بزنم بهش چون افتخار اشنایشش را نداشتم
        خیلی خیلی ممنونم که اجازه دادید بخوانم
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۰۴
        ارادت خدمت شما دارم جناب شفیعی خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۵
        سلام خوش قلب ترین
        چه بگویم که هرچی بگویم سرشت ات از آن نیکوترست...
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۳
        خندانک خندانک زیبا بود درود بر شما خندانک خندانک

        لایک شد شعرتون👍🌹
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۲۰
        سلام و سپاس که همیشه میاد و لطف میکند و لایکی هم به یهدگار برای ما جا میذارید خندانک
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۵
        درود و سلام
        شاعر گرانقدر
        زیبا و زیبا خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپیده بی‌نظیرتان مگر می‌شود لایک نشود👌👌
        با احترام
        امید
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۲۲
        سلام خوب من
        این کلمات به خود میبالن اگر شما دوستشان داشته باشید
        مخلصات ویژه خندانک خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۶:۴۱
        درود بر شما ادیب بزرگوار
        سروده‌ی زیبایی بود
        قلمتان هماره سبز
        مانا باشید به مهر گرانقدر
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱
        سلام بانو پاییزه
        حضورت طعم بهار و برای این صفحه به ارمغان آورد خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۵
        خسته ام امّا
        باید در این جهانِ دلمرده
        قیامتی از عشق
        بنا کنم
        خندانک
        سلام ای کاش سواد نقد داشتم زیبایی شعر را میشکافتم
        مطمئنن دوستان به زودی می آیند و خوادهند نوشت
        فقط میتوانم بگویم عالی بود خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۳
        سلام بر بی نقص ترین مازیار قرن
        همینکه که هستی خودش مهری بر رسالت این شعر هستش
        مخلصات و مخلصین
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
        سلام رفیق نازنینم
        هدیه ات به قدری غافلگیرم کرد که دو روز است با وجود خستگی شدید و خشمی که شاید دهسال یکبار بهم نازل میشه ، در کنار اتفاق قشنگ دیگر ، یکی از موجبات دلخوشی ام بود . حالا میترسم اگر به نقد این شعر فاخر بنشینم . شمارشگر دندان اسب پیشکش شوم . و این شعر را باید مثل آیات مقدس تلاوت کرد و با وسواس نگاه کرد و نگاه داشت
        حرف بسیار است و اما راستش دست کوتاه قلمم به شاخه ی این شعر نمیرسد . . به قول خودت باید بروم در افق گم شوم
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
        سلام شیخ الرفیق
        پیشکشی بود ناقابل
        انشالله خستگی و ناراحتی ات با دل همیشه مهربانت رفع و رجوع بشه...
        همینکه هستی خوش نقدیست دلنشین...
        میام تو افق دنبالت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۸
        سلام ودرود فراوان
        بسیار بسیار عالی
        موغقباشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
        سلام و بسیار متشکراتم از حضور شما خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عسل اسدیان
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۵۲
        درود برادر مهربانم

        بسيار زيبا

        پايدار باشي

        قلمت نويسا به مهر وشور

        خندانک خندانک

        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
        سلام و مخلصات
        کام این کلمات دوباره شیرین شد با وجود شما... خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        رضااشرفی فشی
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۷
        درود جناب بدری شعری بغایت زیبا سرودید،دل انگیز بود و روح نواز،امید است که همواره در رستخیز افکار ناب ، قلمتان پویا و روشنفکر باشد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۲۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۶
        سلام جناب اشرفی بغایت وجود شما شور و شعف به روح این کلمات هدیه کرد خندانک خندانک خندانک
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۲۸
        درودها بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید
        پاینده باشید گرانقدر
        🌼🌼🌼
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۱
        سلام مالک دلها
        مخلصینات خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۷
        سلام آقای بدری نازنین
        احسنت بر شما و اندیشه والایتان
        تبریک بابت خلق این اثر ماندگار
        لذت بردم و بهره‌مند شدم از قلم توانمندتان
        زنده باشید
        عزت زیاد
        ⚘⚘⚘
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۲
        سلام جناب شمیم
        که رایحه ی مهربانی اش را بر تن صفحه ام به یادگار گذاشته
        چاکرات خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
        سلام داداش همیشه بی نظیر یا
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۳
        سلام و بی نظیرترینی مکاشفه کننده
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۵۰
        بسیار زیبا بود خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۵
        سلام وکیل الدوله ی کلمات
        مخلصینون خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۶
        سلام دیانای شعر

        زیبا حضور دلنشین توست... خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۱۸
        درود برشما جناب بدری گرامی
        تقدیمی ارزشمندی بود

        مبارک دوستان عزیز

        قلمتان نویسا خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۱
        سلام و سپاس بانو حسینی
        حضور شما هم در این صفحه تقدیمی ارزشمندی بود خندانک
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
        سلام بدری عزیز وبزرگوار از شعر زیبایت بسیار سود بردم ولذت فراوانی نصیبم شد خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۲
        سلام بر شکافنده ی نیل کلمات
        ممنونات
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۱۸
        سلام ودر ود فراوان
        . بسیار عالی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۲۴
        سلام ودرود فراوان
        .
        بسیار عالی وزیبا خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
        سلام نوردیده
        سپاس از گا افشانی مرامت خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید فکری
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۲۸
        درود بر شما قلمتان پایدار خندانک خندانک
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۸

        درودو عرض ادب جناب پژمان بدری
        مبارک دوستان عزیزشاعر و هم قبیله ای های گرامی
        قلمتان رقصان به مهرو دوستی خندانک
        لبریز از مهرو نورو شادی وجود تمام شاعران وهنرمندان عزیز

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۶
        سلام بانوی کهکشانی
        نام شمارو تو فرهنگ دهخدا سرچ کردم
        هم معنی اش صلح شد خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        🌹🌹🌹
        پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۰۳
        درود بر پژمان عزیزم...
        سپاس از انتشار این شعر خوب که مصداق یک شعر دوست داشتنی بود...چون به حد کفایت آرایه های لازم رو داشت،هدف داشت...و پیام و کنایه هایی هم در طول شعر به زبان خود شاعر درجریان بود...به هر حال لذت بردم،و سپس خوشحالم که نام حقیر من و نام والای الثیا در زیر شعر آمد و مجید و الثیا به خود می بالند که چنین شعری از شاعری که کم از برادر نبوده برایشان به پیش کش آمد...قدر دانت هستیم و ارادت چنان همیشه ها باقیست.... خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۹
        سلام چه رخدادی از این بالاتر که مجید از هدیه اش خوشش آمده باشد؟؟؟
        دقیقا الان کلمات و بنگری از قبل روشن ضمیر تر شدن چون تو اینجایی...
        ممنون که آمدی و ما را به دوستی قبول کردی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۳۷
        درود بر شما
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۲۰
        سلام و درود بر شما خوش آمدید که آمدید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۴
        سلام و هزاران درود بر شما
        جناب بدری بزرگوار
        خواندن چنین شعری از قلم شما برابری می کند با تازه شدن روح در نوای مهرانگیز باران وشنیدن ترنم های زلال آب در درخشش شبنم ها...
        و اینکه اگر بخواهید از عشق بگویید، براستی که حق مطلب در بهترین شکل خود ادا خواهد شد.
        اعتراف میکنم درکسوت ناظمی سخت گیر شما را دیده بودم اما بعد از خواندن این شعر پیامبری از وادی مهر را شناختم که با مضراب قلم بر تارهای دفترش می زند و نت هایی از جنس معشوقش اندام کاغذ را بوسه می زند.
        شعرش شجریانی دارد و معدنی از نور که روشنای عشق را به ارمغان آورده.
        شمس و مولانا و سعدی در او حلول کرده اند و نوای زندگی دوباره را در کالبد مردگان می نوازد.
        سپاس از این تقدیمی ناب و پرگوهر و مبارک باشد بر عزیزانی که دل در گرو مهر دارند و رو به سوی روشنی خندانک

        برقرار باشید و سرشار از نوای بی مثال زندگی خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۰
        سلام بانو گلاله
        حضور شما در پای چنین شعری تناسخی از جنس سور و شادی در وجودش ایجاد میکند
        اعتراف میکنم گردن ما از مو باریکترست نه ناظمیم بلکه دوستیم
        سپاس در جامه ی عشق تقدیم تنِ مهرتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۵۱
        درود
        بسیار زیبا خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تا به جای صور اسرافیل
        از وجود من
        نوایی نواخته و
        مردگان زنده شوند...!!
        👌👌👌👌👌👌👌
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۵
        درود پژمان بدری جان قلمت سبز خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0