سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 13 ارديبهشت 1404
    7 ذو القعدة 1446
      Saturday 3 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

        شنبه ۱۳ ارديبهشت

        دلنوشته

        شعری از

        مژگان بختیاری (پرتو)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۰۲ شماره ثبت ۸۹۴۵۳
          بازدید : ۳۱۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مژگان بختیاری (پرتو)

        بیا و اتفاق بیفت جانم !
        مثل لحظه ی نو شدن سال !
        بگذار همه بدانند ؛
        وقتی پای تو در میان باشد 
        همه ی اتفاق های دنیا زیبا و مبارک اند !
        مژگان بختیاری (پرتو)
        _________________________
        من نمیخواستم یادگاریهاشو نگهدارم ...‌
        خودش نبود هدیه هاشم نمیخواستم ...
        ریختمشون تو یه کیسه بردم گذاشتم دم در و اومدم داخل و درو بستم .
        پنج ثانیه نشد 
        دلم نیومد ،
         رفتم سراغشون کیسه رو برداشتم آوردم ...
        وسط حیاط زار میزدم من چیکار کنم با عشقت ؟
        مژگان بختیاری (پرتو)
        _______________________
        گفت : عاشقتم !
        گفتم : ثابت کن !
        گوشیشو روشن کرد ...
        گفت : اینا رو ببین !
        گفتم چیه ؟ 
        گفت : هیس ببین !
        از تمام صفحات کتابم پرینت گرفته بود زده بود به در و دیوار اتاقش !
        گفتم : آخه تو که کتابای منو داشتی چرا اینکارو کردی ؟!
        گفت : میخواستم همیشه جلوی چشمم باشی !
        شما بودین عاشقش نمیشدین ؟!
        مژگان بختیاری (پرتو)
        _________________________
         او خودش را برد ؛
         برای همیشه ...
        ولی جنازه ای ماند ،
         روی دست مادرم !
        مژگان بختیاری (پرتو)
        __________________________
        همیشه هر وقت صدام میزنه ؛ یه میم مالکیت به اسمم میده و من بیش از همه وقت دلم براش غنج میره ...
        دلم میخواد نشنیده بگیرمش تا بیشتر صدام کنه !
        وقتی لجبازی میکنم بیشتر عاشقم میشه میگه دختره و لجبازیاش !
        هیچوقت حس حسادت منو فعال نمیکنه بلکه کاری میکنه تا بقیه بهم حسادت کنن !
        عجیب منو بلده انگار سالها منو میشناسه !
        موقع عصبانیت و گریه هام دستامو تو دستاش میگیره و میگه اشکالی نداره تو این دنیا هیچ چیزی ارزش اخم واشک تو رو نداره !
        میگه نخندی انگیزه ای برای ادامه ی زندگی ندارم !
        نمیدونه خودش دلیل زندگی کردنمه ....
        دلیل خنده هام ...
        دلیل آرامشی که دارم ...
        خدا جونم ازم نگیرش !
        مژگان بختیاری (پرتو)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بودند
        دستمریزاد
        موفق باشید خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        سلام
        خیلی زیبا بود و لذت بردم بانو درود بر شما خندانک
        محمد راد
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
        درود
        زیبا بود
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۳۳
        درود بانو خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1