سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    برای تو

    شعری از

    علی چناری

    از دفتر افق نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ۲۲:۲۲ شماره ثبت ۷۶۸۲۰
      بازدید : ۴۹۹   |    نظرات : ۲

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر علی چناری
    آخرین اشعار ناب علی چناری

    آماده ام...
    هر چند هُرمِ نفس هایم در گردشِ این روزگار به شمارش و بانگ تپش های قلب بر سینه ام فقیر
    هر چند قدم های من کوتاه باشد و جاده رسیدن به تو ناهموار
    من و نگاه عاشقم هم عهد میشویم در این برهوت لم یزرعِ عشق
    در این خشکسالیِ عاشقانه ها
    تا تو را از دلِ سراب ها بیرون نکشیم دل به هیچ آبادی و هیچ چشمه ساری نخواهیم داد .
    ما هم مسیر میشویم حتی اگر کویر وجودمان در حسرت جرعه آبی عطش را فریاد کشد تشنگی را آواز ، ابرِ چشمانِ آسمانیت را هیچگاه به بارانی آشنا نخواهیم داشت .

    روزها رویای تو را دارم شب ها رویای تو...
    نه نور خورشیدی یاد تابش نگاهت را از صفحه چشمم طاهر ، نه وجود ظلمتی بر پیکره درخشانت در قلب من تاریک
    تو ، حسرت ستاره ها را معلوم داشتی افسوس ماه را مشهود
    و دریغا به حال آسمانی که معرفت نور را نداشت
    داشت اگر
    چون تویی را
    به زمینیان وانمیگزارد

    زمین گوهرش واضح شد ، وجود تو ظاهر...
    تو کجای این سرزمینِ پر از خاک و دود پنهان بودی که لطافت عطر بهاریت به مشامِ نوروز تبارم نمیرسید
    تو خورشیدِ کدام منظومه ایی که سیاره تنهای وجودم از پرتو پاک نگاهت محروم بود .

    و خدایم عجیب بخشنده است...
    نَه شب بود نَه روز
    نه نور آنچنان تا افق ها دیده شود
    نه ظلمتی که چشم ، چشم را نبیند
    هر چه بود ، کمی قبل از سَحر ، آنجا که پیامدارِ آسمان سرودِ نیایش را آواز داد
    بازیِ نور بود ، در بازتاب عشق و بندگی ، شفقی نگاهم را نشانه داشت ، عجیب...
    چشمانم مست شد...
    از این طلوع فجر
    از این صبح صادق
    از این حضور نور در ظلمت
    دستانم به آسمان بلند شد و دعای بنده ایی به گوش عرشیان رسید
    از موجِ بلند این نیایش تبسمی به لبان مقربین نشست
    و همهمه ایی بالادستیان را فرا گرفت
    ناگهان بانگِ عاشقی از درگاه معرفتِ خدای عالمیان ، گوش عرشیان را خوش داشت و فرمود :
    " عطا شد آنچه باید "

    علی چناری
     
     
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر
    ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

    عباسعلی استکی(چشمه)

    ،

    همایون طهماسبی (شوکران)

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    پنجشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ ۱۶:۰۳
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و جالب بود خندانک
    همایون طهماسبی (شوکران)
    جمعه ۱۵ شهريور ۱۳۹۸ ۱۴:۰۱
    درودتان
    خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0