دردعریان

درودها بانو شعر زیبایست دردمند و متعهد، به خصوص قسمت پایانش، ولی به نظرم هنوز جای کار دارد گفته می شود شعر سپید باید موجز باشد، اقتصاد واژه ها در آن رعایت شود
می توان زیباترش کرد شما که خود استادید و نیز ابهام باعث کنکاش ذهنی و لذت ادبی می شود .
تعابیر و موتیفهای تازه آورد
مانند بند اول
دردهایم عریانند
در این مصراع خوب عمل کرده اید،شروع خوبیست
اما سه مصراع بعد نثری ساده اند،و ایجاز ندارند ابهام شیرین ندارند،
گاهی در سطر بندیها می شد بهتر عمل کرد
(نه لبخندم آنقدر بزرگ است که پنهانش کنم ،پشتش،و نه چشمانم درغگوی خوبی اند)

لبخندم بزرگ نیست
که پنهانش کنم
و
دروغ نمی گوید چشمم
...
ببخشید بانو مثال عرض کردم از این رو گفتم که هم انتظار بیشتر از شما می رود و هم چون شعر خوبیست دوستان بخونند
برایتان موفقیت و شادکامی آرزومندم

سلام و عرض ادب
بانوی واژه ها
وقتی شاعر بخواهد شعر بگوید تا وقتی که شعر در ذهن شاعر وارد شود و خود را نمایان می کند تفاوتی دارد که فاصله اش از زمین است تا آسمان.
کافی است همان بیتی را که، به قول یکی از دوستان که می گفت بیت اول شعر از خدایان است، شاعر رو کند تا احساسات دیگران را بشوراند. بعد از آن ابیات دیگر رقم خواهد خورد که همه مطیع همان بیت آغازین هستند.
همان طور که شما سروده اید و با اجازه شما بنده را وا داشتید با افتخار به اقتفای شما رهرو این راه باشم.
دمتان گرم و طبعتان بلند


« می زند نبض غزل بی تو و دلتنگم باز
درد عریان مرا چاره به جز شعر نبود »

گرچه پوشاندن این درد حجابی می خواست
سهم من چارقدی پاره به جز شعر نبود

یار بی منت من در سفر دور و دراز
واژه ای خسته و آواره به جز شعر نبود

همنشین شب دلتنگی من در همه جا
دفتری سوخته و پاره به جز شعر نبود

گرچه با خود همه شب شعر تو را می خواندم
در هوای دلم انگاره به جز شعر نبود

عزت زیاد بانو

درود بیکران بر بانو عجم همشهری فرهیخته و شاعر گنابادی.
دلتنگتان بودم و مشتاق اشعار زیبایتان.
انصفا از خواندن اشعار زیبایی که بعد از غیبت صغرای من گذاشته بودید محظوظ شدم.شما که اینگونه استادانه غزل می سرایید حیف نیست که نگویید؟!الحق دلمریزاد.
راستش را بخواهید مدتهاست که از مجازی دور افتاده ام و تنها گهگاه شعری مرتکب می شوم و در وبلاگ شخصی ام به اشتراک می گذارم.
عید 97 آمدم گناباد ولی نتونستم انجمن حافظ رو پیدا کنم.استاد برادران (فیلمساز) رو همچنین.راستش از سفر می ترسم.بخصوص تنهایی.چون وقتم آزاد است ولی بچه ها گرفتار درس و دانشگاه و...