سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    کاروان در راه است

    شعری از

    ام البنین دهقان

    از دفتر بوی بهار نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۷ ۱۵:۰۳ شماره ثبت ۶۷۷۵۷
      بازدید : ۵۶۱   |    نظرات : ۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر ام البنین دهقان

    "بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر"
     
    سم اسبان سابیده شد بر خاک هایی که بوی یاس می دهد
    خیمه ها ایستاده کمر خم کرده اند
    سرها بالای نیزه جاودانه مانده اند
    یکی قرآن میخواند و شاهد می گیرد بر صداقتش تا همه خفته های زمان بیدار شوند
    زنی موهایش را در تنور روزگار
    نه
    روز سفید می کند
    یکی گهواره بدست بدنبال نوزاد گریه بغل می کند
    یکی به انتظار آب، آب می تراود
    غصه ها،آرامش را برای مادری طلب می کنند
    یکی پابرهنه بدنبال نگاه خواب شده، بی تابی می کند
    مشکی پاره پاره برای لبی روضه می خواند
    فرات بی تاب است
    زنی سری در دست شکر می شمارد
    یکی نماز شکر سجاده می کند
    یکی بر زخم های اسب می بارد
    یکی آب ندیده سیراب می شود
    دختری بدنبال پدر نگاهش به ماه است
     
     
    نخل ها نظاره گرند و خورشید ایستاده،آسمان غرق سکوتی دلگیر
     
    یکی نعره زنان آتش بدست طلا می جوید
    یکی دوان دوان گوشواره می کاود
    دست یکی بوی سیلی می دهد
    یکی آتش بدست مردانگی حراج می کند
    یکی جهنم را به زمین آورده
    یکی امیری ری را در خون می بیند وای گندم ها چه شد؟
    یکی با تردید می جنگید
    یکی قرآن بدست برقرآن خنجر می زند
    شیطان بسیار شده
    یکی بدنبال خدا در خاک گم شده است ...
     
     
    یکی بر تلی از صبر، رهبری یک کاروان را بر دوش بزرگی ترسیم می کند
    یکی بدنبال برادر درد بر روی درد می گذارد
    یکی امامت را با اذن خدا از دوشی به دوش دیگری می نهد
    یکی امام شد
     
    کاروان در راه است
    نماز و شب وسجاده ای از شکرو اشک و اشک بی امان می بارد ...
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱ مهر ۱۳۹۷ ۱۹:۵۵
    درود بانو
    آييني بسيار زيبا و با شكوه بود خندانک خندانک خندانک
    ام البنین دهقان
    ام البنین دهقان
    چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷ ۰۹:۲۹
    سلام و درودها استاد

    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    همایون طهماسبی (شوکران)
    دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷ ۱۶:۰۸
    سلام و درود بر بانو دهقان گرامی
    بسیار زیبا و تاثیر گذار سروده اید
    خندانک خندانک خندانک
    ام البنین دهقان
    ام البنین دهقان
    چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷ ۰۹:۳۰
    سلام و سپاس فراوان استاد

    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    مرا گرچه از دوری روی تو ااا دلاشفته و گیج و منگ آفرید ااا ولیکن تو را ای گل نازنین ااا فریبا و زبر و زرنگ آفرید ااا تو را در بلندای کوهی بلند ااا چنان ماه و ما را پلنگ آفرید
    غلامرضا مهدوی (مهدوی)

    نه در این عالم دنیا که درآن عالم عقبی ااا همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1