سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 19 ارديبهشت 1404
    13 ذو القعدة 1446
      Friday 9 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

        جمعه ۱۹ ارديبهشت

        بوسه

        شعری از

        علیرضا امیرخیزی

        از دفتر عشق موهوم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۱ ۱۳:۲۰ شماره ثبت ۶۱۷۰
          بازدید : ۱۱۹۳   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

          1-

            ای کاش....

           خاک خود درک میکرد..  

           راز آن لب لرزان را....

           که در انتظار بوسه ای...

           پژمرد!

           در نزدیکترین هجران !

         

          2- 

          ای نزدیکترینِ هجران !

          دریاب اشکی چنین را

          آویخته بر لب لرزان ...

          نفرین بوسه ای در دریغنا کی دور ...

          دریاب راز من را...

          آن راز  بوسه ام را !

         

          3-

          دیوار ...شیشه ...هجران ...بوسه

          و یک لب لرزان...

          تنها  اشک ...

          تنها او فهمید راز من را !

          تنها او کوچید بر رگانم !

          تنها او آویخت بر استخوانم !

         

          4-

          باد !

          ای باد خنیا گر!

          بوسه هایم ...

          یادگار هجران نزدیکم را

          در کدامین سرزمین وصال ...

          کشت خواهی کرد ؟

          کدامین دیار....

          آری کدامین  دیار..

          دیار وصل خواهد شد ؟

         

          5-

          دامانم پر اشک..

          اما لبانم سرشار باده تلخند...

          تلخی لبانت از

          بوسه ی گرمی نیست...

          که درد هجران است ...

          در تلخکامی نزدیکیِ این  هجران !

         

            *****

           نخستین بند این سروده مربوط  به دفتری است که25 سال پیش برای مادرم

           نوشتم به نام خطابه ی مادر و ... دفتر سوخت در آتشی و تنها همین بند که

           در گوشه ای دیگر نیزنوشته بودم  ، نجات یافت . در مورخه 1390/5/12

           من همان بند را در سایت میانالی برای یک مطلب به عنوان نظر درج کردم.

           دوست خوبم  آقای امیر عباس  پیمانفر لحظاتی  بعد  برای آن جوابی نوشتند

           و... نتیجه ، یک مشاعره آنلاین وآنی شد  که من بندهای دیگر را نوشتم . به

           همین  دلیل نیز، چهار بند بعدی را بدون هرگونه ویرایشی دراینجا می آورم. 

            و کل سروده را  نیز به ایشان تقدیم میکنم .

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2