سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    خان و کدخدایِ گرمسیر_فریدالله نصراللهی _ به زبانِ کوردی پهله ای

    شعری از

    عیسی نصراللهی ( سپیدار )

    از دفتر ونداد نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۲۵ شماره ثبت ۶۱۴۰۱
      بازدید : ۳۸۷   |    نظرات : ۵

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )

     
     
    دَه نگی دِیای اَژ
    بَرزِ آسِمو
    سالی تِر اَژ نوو/
    تِگِری دو
    رووا رَزِکی....
    دَه نووهِ خَله دِرو
    دوسیلِک گِرِن دِچن ...
    مردِمَلِ ده ویر چی یَ
    اَگردِ شاقَ شاقِ کووک
    اَگردِ رَمَ روِ دوارَل ....
    اَ ویر لونه کُتَ ک َمَری
    هووار سر دِن/
    یَکتِری گِرِن دهَ کوول/
    زِره زِرِ زَ ه نگول 
    شاقَ شاقِ کووک
    خَه وری دی اژ چی یِن....
    دَنگِ کپیکَرَکِ وِلاتِ ایمه... 
    اژ سَرِ کو
    اژ وَرکِلو
    اژ قلاقیژو
    مالِل گِرد بینه دهَ دولِ چَفته
    جَرخِ یو جَمَ/ 
    بوهِ چی یِن دِن
    هَنی دَنگی یای
    قیره دال
    بووه خی...
    دووار رِمَه نه
    خارتی چیه
    قیژه ژِنِله
    قوره گورَلَه
    شیر ک ُری چیهَ/
    رَنِ گم بیهَ
    شَقهِ تیلَ له.....
    رَش دَ خینَلَ
    هَنی مَنی یَ خیرَتِ پیال
    دوواره تِر
    دوواره /
    زورووَل حیز گِرِن
    اژ سرِ کو
    اژ اوژی
    اژ ویشَ.
    گِرِن وه دَس /
    دس وه دس یَک
    تهِ فَنگِ بوکو
    دوواره تر/
    ور او خینه
    وَرِ خارَتَ.......
    سالی که تِه گِر
    بوواری یه ریز/
    وِلاتِم چول نوو
    سردوو ه م کِز نو
    هناسَه م سرد نو/
    اژ او ساله 
    اژ او روزَله
    آساره دِرَت
    مه که نو پوشی
    ساله که تِه گر بوواری اَلَم/
     
     
     
     
    ترجمه: " رها شده_ متروک"
     
     
     
    صدایی از بلندای آسمان به گوش میرسد
    سالی جدید/ تگرگ میبارد
    و
    بوته کوهی
    در فصل درو/ داس به دست میروند
    مردمان از یاد رفته و نالان
    همراه با نوای زیبای کبک
    و
    جمع کردن سیاه چادر
    با یاد لانه پرنده(کته کمری)
    داد میزنند/ همدیگر را درآغوش میگیرند
    با نوای صدای زنگوله کوچ
    و کبک
    خبر از رفتن است
    صدای پرنده کپیکرک سرزمین ما
    از سر کوه/ از دامنه کوه/از کوه قلاقیژو
    همه افراد در دشت چفته جمع شده اند
    خبر از رفتن است...
    انگار خبری در راه است
    صدای لاشخورها
    بوی خون/ سیاه چادری ویران شده
    شیون زنان/ و گوساله ها
    شیرپسری کشته شده
    گوسفندانی گم شده
    صدای جمع کردن سکونتگاه
    خون آلود
    هنوز غیرت مردان تمام نشده
    بامدادی دیگر/ کودکان برمیخیزند
    و تفنگ پدرانشان را برمیدارند
    برای انتقام
    آن روزی که تگرک میبارد
    آبادی ام متروک نمی شود
    آه سوزان نمیکشم
    پاییز...منزوی و بیکس نیستم
    آن روز
    آن سالی که
    ستاره ام طلوع می کند
    و
    ماه دوباره رخ مینماید از
    گوشه کوه
    همان موقعی که تگرگ میبارد/
     
    ...............................................
     
     
     سروده یِ فوق به زبان کوردی پهله ای گفته شده و اشاره به حادثه ناگوار سال ۱۳۰۸هجری شمسی دارد که درآن سکونتگاه پدر بزرگ پدر اینحانب بنام فریدالله نصراللهی یکی از بزرگ خانانِ پشتکوه بعلت حمله عده ای غارتگر و بی سروپای گرسنه از آن سوی مرز مورد هجمه وحشیانه قرار میگیرد و در این جنگ نابرابر علاوه بر از دست دادن تمام اموالش ، یکی از پسران غیرتمندش بر اثر گلوله جان میبازد و آن یکی زخمی...و در نبود پسران غیور دیگرش بر نعش نازپسر خوییش موویه ها سر میدهد/
    این حادثه بعد از قریب به 90 سال هنوز جانکاه و تلخ بوده و نوای نالان مرز زاگرس در غم فرزند خویش تا ابد زنده خواهد ماند/
    میگویند:  خانِ گرمسیر_ فری اَلله_ بعد از چند صباحی اموالش میسور و مجددا بدست میآورد ولی چَلِ خَره" گِل" بزرگی میگیرد و قصدِ رفتن به آن را دارد، اطرافیان ندا سر میدهند که کدخدا تو که هنوز منش و بزرگی و شکوه ت پابرجاست، پس قضیه یِ این چَل و خَره_ گِل_ چیست؟ با ناله میگوید: پسرم که دیگر بر نمیگردد.
     
     
    بیست وهشتم فروردین سال یکهزاروسیصدو نود چهار_ عیسی نصراللهی
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)
    يکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۳:۰۹
    سلام همتبار عزیزم بسیار متاثر شدم از این قصه شعرتان و مرا به دورهای دور فرستاد زنده باشید به عشق خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    عیسی نصراللهی ( سپیدار )
    عیسی نصراللهی ( سپیدار )
    يکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۱۸
    سلام بر استاد عزیز
    درود بر شما خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ ۲۲:۱۳
    درود بزرگوار
    غمگین و زیباست
    خندانک خندانک خندانک
    عیسی نصراللهی ( سپیدار )
    عیسی نصراللهی ( سپیدار )
    يکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۱۷
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    داریوش آقایی
    چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۶ ۰۲:۵۷
    کاک عیساێ عەزیز وە ئی شێعر فرە نازاردە لززەت بردم. دەسد دەر نەکەێ کاگە عیسا گیان.
    چەنێ خاسە ک تونیش هایدە ناو سایت و شێعر کوردی وەی زاراوەی عەزیزدە ئەوشی. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1