دوشنبه ۱۵ ارديبهشت
خاک غریب شعری از سامان سلطانیان
از دفتر سالهای میانی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۰:۵۵ شماره ثبت ۵۰۳۶۳
بازدید : ۷۵۸ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب سامان سلطانیان
|
سالها نام زمین بر این
خاک غریب بود ولی
من به آغوش تمام مردمانش
جز تلخی سرد دروغ نشنیدم
با تمام بادهایش به راز
جز آئین کوچ از شب شیشه ای
هیچ راه گریزی به صبح ندیدم
من به طریق عهد به وفای
نام انسان
از تمام بودنم لبریزم
بدانید که من دلگیرم
از تمام سرشارهای که
به تمنای خیال فردا
در آغوش شبم
به کابوس سرد
پاییز رسید.
درد من
درد شب پاییزی است
که انتظارش فقط نم نم باران است.
درد من
باز زمستانی است که
برفش محتاج دعای
یک نادان است.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودد
بسیارزیبا بود