گواه باش تا آخرین نفس ماندم
به شرح درد، نغمه ها خواندم
گواه باش، از عشق نترسیدم
به روی درد ها یت خندیدم
گواه باش، دل خود باختم
به رسم عشاق، قصه ای ساختم
گواه باش از درد، به خود پیچیدم
دست از عشق تو نکشیدم
گواه باش، رنگ هوس نگرفتم
هرآنچه تو خواستی ، گفتم
گواه باش ، شیطانی نشدم
بر قفس ِکبر، زندانی نشدم
گواه باش، باتو تا آخر ماندم
به زحمت خود، اینجا رساندم
گواه باش، که می دانم هستی
نگو که عهد ازل را شکستی
گواه باشد بر عهد م وفا کردم
با غم بار ها تو را صدا کردم
گواه باش، با عقل ز دل رجوع کردم
از نو عشق به تو ، شروع کردم
گواه باش، بارها خدا خدا کردم
به لطف عشق به تو دعا کردم
گواه باش، عشقت مایه مهر است
از همین عشق، بر ملا سحر است
گواه باش ، تویی تنها داشته من
بر این مزرع دنیا تنها کاشته من
گواه باش ،می دانم تنها تورا دارم
بر همین خاطر ست رستگارم
گواه باش ، دل به تو داده ام
مست تو، بی باده ام
عزیز و همنشین ،مردان غریب
دلبر و جان، تنها حبیب
سپر بلای ، روزگارن سخت
خیال آسوده و خیالت تخت
به عشق بگشاید بخت
گرچه تو باشی لَخت...