سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پشت نگاه خاص تو یک آلپاچینو بود

      شعری از

      علی اسماعیلی

      از دفتر درنگ نخست نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۵۷ شماره ثبت ۴۶۱۳۴
        بازدید : ۷۸۹   |    نظرات : ۳۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی اسماعیلی

      یک روح آشنا همه شب توی این اطاق
      ناخن به روی قامت دیوار می کشد
      همپای لحظه های غریبم، نفس...نفس...
      در من زنی نشسته که سیگار می کشد
       
      آغوش کهنه اش پرِ از خواهشی فلج
      نامطمئن ترین هدف زندگی من
      یک زن ، دچار ظن زیان بار زندگی
      محکوم تا ابد به نفس در قفس زدن
       
      درجای جای خاطره هایم عبور او
      با خنده های مبهم و لبهای قرمزش...
      یک مالِنای گم شده در شهر بی کسم
      با دست های آهن و قلب پروتزش
       
      خم می شوم درون خودم پیش پای او
      از ترس پخش ادکلنش روی خاطرم
      چشمان گرگرفته ی او جیغ می کشند
      مبهوت استقامت گنگ دِراورم
       
      رو می کنی به  من که خودم نیستم ، تویی
      نقشِ مکملی که در اندازه ی توام
      بدجورتوی مخمصه ات گیر کرده ام
      وقتی که در سکانس نهایی ، دنیرو ام
       
      صدسال بعد من که بیایی هنوز هم
      عطرت درِ اطاق مرا باز می کند
      تاریخ ، جبر پیرهنت بود روی مبل
      حتی بدون من... و تو آغاز می کند
       
      دست مرا بگیر و کنارم بمان که من
      چندین هزار دفعه بدون تو مرده ام
      -از باد دست فرفره افتاده ، خسته تر-
      مردی به کنج قلب تو سنجاق خورده ام
       
      در جستجوی نیمه ی پنهانِ بودنم
      کتمان نمی کنم که به شک خورده باورم
      دلخوش به بند آخر این شعر مزمنم
      با آرزوی حک شده در کاسه ی سرم
       
      یک روز می رسد پس از این سال های بد
      تا ما به لطف خم شدن پشت زندگی
      آغوش توی هم بکشیم عاشقانه در-
      جایی بدون خاطره اما همیشگی
       
      جایی که دست شعر به لمسش نمی رسد
      ..........................................
      ...........................................
      ...........................................
      ۱۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۵۶
      استاد جوان شعرناب و دوست بسیار گرانقدرم علی اسماعیلی نازنین عید سعید باستانی نوروز را به شما و خانواده گرامیتان تبریک و تهنیت عرض می نمایم پاینده به عشق باشی برادرخوبم به امید حضور بیشتر و زیباتر شما در سایت خودتان شعرناب خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۲۵
      درود گرامی
      جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
      امیر جلالی( ا م دی )
      چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۱۵
      من تصاویر و صحنه ها را یکی بعد از دیگری دنبال می کردم و تجسم می کردم. بسیار زیبا بود و البته انسجام معانی وتصاویر جای عنایت بیشتر شاعر را نیز داشت . اثری خوش آهنگ و پر احساس را خواندم و بسیار لذت بردم و درود بر شما خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۲۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۱۲
      ................... خندانک خندانک خندانک ......................
      سلام جناب اسماعیلی عزیز خندانک
      حالتون چطوره؟
      خوبین برادرم؟
      سال نو مبااارک خندانک خندانک
      خوشحالم که بازهم سعادت خوندن اشعار زیباااا و عمیقتون دست داد خندانک
      این اثرتون هم بسیااار زیبااااست و طبق معمول من باید چند بار بخونمش ...
      امیدوارم سال خوبی داشته باشید. و در این سال جدید اشعار بیشتری از شما بخونیم... خندانک خندانک
      ................... خندانک خندانک خندانک ......................
      تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

      فردی در مرغزار قدم میزد و به طبیعت می اندیشید.او به مزرعۀ کدو تنبلی رسید.آن طرف تر،درخت بلوط بزرگ و زیبایی قد برافراشته بود.
      او به زیر درخت رفت و به این اندیشه فرو رفت که چرا خدا بلوط های کوچک را بر روی شاخه های به این عظمت قرار داده و کدو تنبل های به این بزرگی را بر روی بوته ای کوچک؟!با خود گفت بهتر نبود بلوط های کوچک بر روی بوته های کوچک و کدو تنبل های بزرگ بر روی شاخه های بزرگ درخت قرار می گرفت؟
      سپس زیر درخت بلوط دراز کشید تا چرتی بزند.دقایقی بعد،بلوطی روی بینی اش افتاد و بیدارش کرد!
      او همان طور که بینی خود را می مالید؛ خندید و گفت:
      فکر می کنم حق با خدا باشد!

      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۰۴
      درود
      بسیار زیباست
      خندانک خندانک

      علیرضا کاشی پور محمدی
      پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۳۸
      آفرین بسیار زیباسروده اید
      خندانک خندانک خندانک
      یدالله عوضپور    آصف
      پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۲۶
      دوست گرانمایه ام جناب اسماعیلی
      سلامتان باد
      خیلی خیلی خوشحالم از زیارت مجدد شما
      نوروزتان پیروز
      حظ میکنم از نوشش تراوشات اندیشه ات
      آفرینها برتوباد خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      فریبا غضنفری  (آرام)
      جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۴۱
      زیباست درود بر شما خندانک خندانک خندانک
       موسی عباسی مقدم
      جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۵۴
      درود بر اسماعیلی عزیز زیبا بود خندانک خندانک خندانک
      سمانه هروی
      جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۰۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدی صادقی مود
      شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۴۶
      درود برشما دوست عزیز
      بسیار زیبا بود
      لذت بردم
      احسنت
      خندانک خندانک
      مهدی شهبازی
      دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۱۵
      سلام ودرود بر شما آقای اسماعیلی شعر بسیار زیبایی از شما خواندم سال نو را بر شما تبریک می گویم ضمنا خیلی خوش حال شودم که پس از مدتی از شما شعری خواندم
      لیلی
      پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۴۷
      درودها جناب اسماعیلی بزرگوار
      بسیار اثر خاص واستخوانداری خواندم
      بی شک تلفیق رمان فیلم واندیشه هنر را از دام کلیشه و تاریخ انقضا داشتن می رهاند
      اشاره بسیار ظریف و زیر پوستی به \"مالنا\" این فیلم وشخصیت ملی زنی با نا م مالنا در ایتالیا و همزاد پنداری شاعر با این شخصیت بسیار قوی وعمیق است
      اینقدر که بعد تمام شدن شعر بارها وبارها برمیگردی تا دوباره بخوانی
      هر بار در صفحه تان می دانم شعر خواهم خواند وبه کتابی سفر خواهم کرد
      ناب بمانید خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0