سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      آخرین خواسته

      شعری از

      سیماسلمانی (یامور)

      از دفتر دل نوشته ها نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ تير ۱۳۹۴ ۱۹:۲۱ شماره ثبت ۳۸۲۳۱
        بازدید : ۲۸۱   |    نظرات : ۲۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سیماسلمانی (یامور)
      آخرین اشعار ناب سیماسلمانی (یامور)

      آخرین خواسته
      درپیکارثانیه هاحک کنیدکه طاقت غم ندارم روگنجینه قلب من غباری ازغم نشسته ،شایدباطلوع صبح یخ دلم آب بشه.
      توتولددوباره بارون ،شبنم روگلهاروبرای شستن اشکهای دلتنگی لحظه غروب خورشیدتودامن زمین بریزید.
      روتن برگهااسم عشقم روحک کنیدوبه دست موجای دریابسپاریدوازدلتنگی دل براش خبری ببرید.ازاین همه عذاب دوری فقط بی طاقتی دلمرو توقاب ترانه براش بخونید.
      براش ازمرگ ثانیه های عمرم که بی حضورش داره به اخرخط می رسه قصه بگین شایدباطلوع خورشیدنگاهش توآسمون مه آلودمن بازم بارون عشق باریدن بگیره .
      ازسیاهی ظلمت شبای تاریک وبیقراری دل پریشونم که خیلی وقتهاتوآغوش شب آروم وبیصداغمای تودلشوباریختن قطره های اشک باسکوت شب قسمت می کندوزیرچتراسمون پنهان می شه تاکسی چهره غم گرفتشونبینه براش حرف بزنیدشایددل یخیش برام بسوزه.
      براش ازغروب پائیزدلم ،ازسکوت هولناک شب ،ازچشمای خیس خیره به دربگین تاشایدیادم کند.
      می خوام نسیم عطرش توآخرین غروب خورشیدعمرم توفضای پریشون خیالم بپیچه وکشتی نشسته به گل آرزوهام دلخوش مشتی آرامش خیالی بشه.
      ازش بخواین تونفسای آخربرام همون ترانه روبخونه که دلم باشنیدنش آروم می شد.
      براش ازشکسته شدن قلبم اون لحظه که روزگارپای رسیدن به قله های آرزوهاموازم گرفت ،وقتی که سقف آسمون روسرم خراب شدوجگرم سوخت  حرف بزنین.
      براش ازقطرات شبنمی که خیلی شب هاتوتاریکی شب صورتموخیس می کردواحساس بی کس بودن تودلم بیخوابم می کردبگین شایداینطوری برام دلسوزی کنه.
      آخرین حرف دلم یادت نره بازم بگین سخته امابایدبرم،شایدرفتنم سکوت تاریک قلبشوبشکنه ولبلش رازدلشوبرام بگن.
       
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0