سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403
    1 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت معصومه سلام الله عليها، 173 هـ ق، روز ملي دختران
    Wednesday 8 May 2024
    • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت

    کوچه ی تنهایی

    شعری از

    کیوان رادفر

    از دفتر دل نوشته ها نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۳۶۸۵۹
      بازدید : ۳۶۸   |    نظرات : ۱۳

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر کیوان رادفر

    کوچه ی تنهایی
    دیشب چه هوایی بود ، در کوچه ی تنهایی
    آمد خبری در باد ، امروز تو می آیی
     
    از همهمه و خنده ، از شوق فزاینده
    هم کوچه ی ما پر شد ، هم کوچه ی بالایی
    ............................................
    این کوچه ی بی رونق ، دیشب پر مهمان بود
    پیراهن  هر مهمان ، خیس از نم باران بود
     
    مهتاب نبود اما ، از برق امید اینجا
    چشم تر مهمان ها ، از دور نمایان بود
    ...........................................
    از خاطره ها پر شد ، هر کوشه ی این کوچه
    از شیشه شکستن ها ، تا کندن آلوچه
     
    "وقتی سخن از ابرو ، بالای دو چشمش بود
    خندیدی و پرسیدی ، ایراد به ابرو چه ؟ "
    ..........................................
    یک روز در این کوچه ، همبازی من بودی
    فالوده ی شیرین شیرازی من بودی
     
    هم همسفری در خواب ، هم صبح به بیداری
    در جمع سخن های ، آغازی من بودی
    ..........................................
    بازیگر قهاری ، پیدا شد و خوابت کرد
    با خنده فریبت داد ، با حیله مجابت کرد
     
    با قصه و افسانه ، صد قصر دروغین ساخت
    از آب گریزان و ، مجذوب سرابت کرد
    ...........................................
    آن روز درونت گرم ، از آتش رفتن بود
    هر چیز که می گفتیم ، مانند نگفتن بود
     
    ما شاهد گلبرگی ، بودیم که می پژمرد
    درچشم تو اما عشق ، در حال شکفتن بود
    ...........................................
    رفتی و نفهمیدی ، پابند تو من بودم
    دیوانه ی چشمان و ، لبخند تو من بودم
     
    دل باختی و رفتی ، دلباخته ات ماندم
    تو ، عاشق اگر بودی ، صد چند تو من بودم
    ..............................................
    هر چیز که نشنیدی ، رفتی و خودت دیدی
    چون جای سوال از ما ، از تجربه پرسیدی
     
    هر خار که می کندی ، از دست پشیمانی
    آنجا گلی از ما را ، در خاطره می چیدی
    .................................................
    امروز که می آیی ، آن لحظه چه روحانی است
    هم کوچه چراغانی ، هم کوچ پریشانی است
     
    دل آمدنت را هم ، در صحنه ی شک می دید
    در معرکه ی تردید ، این پرده ی پایانی است
     
     
    ۸
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0