سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 19 ارديبهشت 1404
    13 ذو القعدة 1446
      Friday 9 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

        جمعه ۱۹ ارديبهشت

        خوش آمد دلبر

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۲۱:۳۹ شماره ثبت ۳۴۱۵۰
          بازدید : ۳۶۹   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        خوش آمد دلبر
        آمدی خوش آمدی قربان تو ؛ ای دلبرا
        باز کن آغوش خودرا در بغل بنما مرا
         
        روز شب در انتظارت بوده ام تا آمدی
        حالیا پیشم بمان تر کم مکن هر گز مرا
         
        وه عجب بوی خوشی را میشنوم از سوی تو
        این چه عطری هست کرده اینقدر خوشبو ترا
         
        موی مشکین هست اطراف تو ای گیسو بلند
        چون کمندی هست انداختی در گردن مرا
         
        خوش خرامان میروی چون کبک اندر کوهسار
        من به قربان قدت شایسته میباشد ترا
         
        لب تورا زیبا نموده نیست مثلی مثل تو
        پیش لبهات شرم دارد غنچه نشکفته را
         
        هست ابرویت کمانی چون هلال ماه نو
        تیر مژگانت ندارد آن پری افسانه را
         
        از نگاهت تیر عشقی را زدی بر قلب من
        آفرین بر قدرت بازوی رستم گونه را
         
        در وجودت نیست عیبی و بود لبریز حُسن
        کی توانم شرح دهم زیبائی روی ترا
         
        خوش لقائی خوش صدائی و برازنده قدی
        شرمسار است سرو، زان قامت رعنا ترا
         
        اشک میبارد زچشمم همچنان ابر بهار
        از حضورت شاد گشتم نازنین ؛ ای دلبرا
         
        صورتت چون ماه کامل گرد میباشد ولی
        هست خجل شمس تموز از پرتو حُسن ترا
         
        حال من مانند موسی هست اندر کوه تور
        از تجلی نور دید بر دامن آن کوه را
         
        افتخار است هر که میباشد تورا یک بنده ای
        هست گمنام چون غلامی حلقه در گوشش ترا.
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1