سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      هذیان روح ولگرد

      شعری از

      سيدمهران شفیعی(مرغ آتش)

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۰ ۲۰:۲۱ شماره ثبت ۲۴۴۰
        بازدید : ۴۹۴   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سيدمهران شفیعی(مرغ آتش)
      آخرین اشعار ناب سيدمهران شفیعی(مرغ آتش)

      روحی سبک وزن و ولگرد

      گشته ام

      تا لحظه ای غروب غمگین جزیره دورافتاده را

      با روح خود زنده کنم

      جای تک تک طبیعت قرار می گیرم

      و تنهایی را معنا می کنم

      بر بال های باد می نشینم

      و بر شاخه ی درختی پیر و مسلول فرود می آیم

      درختی مسلول که سرفه های خون بارش

      برگ های به رنگ زرد آغشته است

      سرفه هایش را بر دامان طبیعت تقدیم می کند

      تا بگوید از همه چیز و همه کس بیزار است

      می نالد این درخت از زمین و زمان

      که آیا تنفس های من نفس ها را زنده نگاه نداشته ؟

      بر جسد خاک می خوابم و روحم را ازآن کالبدش می کنم

      اما لحظه ای نتوانستم این درختان تنومند را در خود نگاه دارم

      و این گونه به عظمت این خاک پی بردم

      وزن اندوه دیرینه ی قایقی که بر اندامم لنگر انداخته

      و مدت هاست عشقبازی با آب را از یاد برده

      با تمام وجود حس می کنم

      روح خود را به آب می سپارم

      نمی دانم

      نمی دانم این باتلاقی که حنجره ام را می فشارد

      رهایم می کند تا آزادانه جاری شوم ؟

      سنگی بر این جزیره افتاده و او را غریب می دانم

      احساس در او مرده است

      این سنگ

      ادراک خزه ای که بر اندام او خوابیده ندارد

      چرا کلاغان این حوالی

      از این جزیره رخت می بندند

      و جزیره از پرنده تهی می ماند ؟

      آه ...

      روح من نیز

      از غربت جزیره دلسرد گشت

                      ***

      سید مهران شفیعی ( مرغ آتش )

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0