يکشنبه ۱۳ خرداد
|
|
راوی به کبوتر عشق بگو
اینجا دلی را سوزانده اند
|
|
|
|
|
من دنیایم
بین دکمه های پیراهنت
گیج و ویج است
|
|
|
|
|
گرچه از آسمان دوریم و بالا مینگریم
گرچه وسعت دلمان به بلندای یلداست
|
|
|
|
|
اگر دوست خدائی با خدا باش
صداقت پیشه کن دور از ریا باش
اگر دوست خدائی با خدا باش
صد
|
|
|
|
|
نفسم را
در یخ ترین شب یلدا
در قندیلی می آویزم
|
|
|
|
|
(( که نباشی ))
که نباشی
یک پای زمین
می لنگد
ازنبودن توست
که همیشه
تنم
تب دا
|
|
|
|
|
اگر واحـــــــد بمیـــرد، باز گویی
کــه بـادمجــانِ ب
|
|
|
|
|
حافظ آن یوسف گم گشته نیامد .....
|
|
|
|
|
چقدر خوشحالم
تو هستی پیشم
دارم به دستات
وابسته میشم
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد خوبیها
و مهربانیها
استاد فکری عزیز و پنهان از دیده ها
|
|
|
|
|
ساحلی که دور بود و چشم مرد منتظر
|
|
|
|
|
تو فصل گل و صنوبرِ، پايكوبي چلچله ها
رو شاخه ي درختها ،
|
|
|
|
|
هرچند که آدم صفتم از دل خاکم
از این دل پاکم شده این گونه هلاکم
|
|
|
|
|
روز هفتم غزلی است در مدح امام عصر ارواحنا فداه
|
|
|
|
|
خط چشمان تو بس تلفیق نستعلیق داشت
|
|
|
|
|
دلاوری که او را سازنده جنگهای پارتیزانی در گیتی می دانند
|
|
|
|
|
اسیر گریهٔ بیاختیار خویشتنم
|
|
|
|
|
هوای جمعه را پر کن ز بویت
|
|
|
|
|
دستی برسان این لب بیچاره رسیده ست
خون در رگ خشکیده ی این تاک دویده ست
|
|
|
|
|
ترکیبی از شعر، نمایشنامه و موسیقی پانک!
|
|
|
|
|
کافیست چشمانم را
ببندم حتی برای لحظه ای...
|
|
|
|
|
وعشق آمد وامن مرا خطر بخشید
|
|
|
|
|
من از چشم تو می خونم،که روزا مثل قبلا(قبلن) نیست
تو از دنیای من میری، نرو وقت گذشتن نیست
شده ع
|
|
|
|
|
این است حکایت دل انگیز پاییز
|
|
|
|
|
تقدیم به بهترین دوستم رقیه صالحی
|
|
|
|
|
گفته بود او تا شود بیخود غزل سازی کنم
روحِ خود را توپ سازم رویِ آن بازی کنم
تویِ میدانِ نگاهش
|
|
|
|
|
از چشم کدام ابر نگاه میکنی مرا؟؟؟؟؟
|
|
|
|
|
گفت عجب روز و شبم شاد بود
راحت من در گرو باد بود
|
|
|
|
|
حال ماهی لغزانی است در دستانمان
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«طرح»
برای شستن پیرهن زندگی
تمام اشکهایم را
درکاسه ی آسمان ریخ
|
|
|
|
|
به صـحـرا یکـی دانـه ی خار بـود
به بادی بلنـد شــد به بامـی فـرود
|
|
|
|
|
بگذار درون خودم متلاشی شوم..
|
|
|
|
|
چه کسی در غم تنهایی من گفت سلام
چه کسی گفت کلام...
صاعقه بود در اندام صدا..
یا همان سرفه ی
|
|
|
|
|
هر کس سخنی گفت ،خروش آوردیم
|
|
|
|
|
جمعه را گره ُ کوری میزنم
تا هفته ها بی دلتنگی
بچسبند به فردای آمدنت
|
|
|
|
|
می دیل بارش داره از تی جدایی
فراموش بودی تو مره خدایی
شو و روز تی خیال هی کنه گردش
|
|
|
|
|
آه ، ای راز نهـــــــان گـــــریـــــه هـا
ای نهـــــ
|
|
|
|
|
حس عجیبی دارد
شنیدن واژه ای ناب
در لحظه های خاص
|
|
|
|
|
آن كه بس يوسف گمگشته به بازار آورد
به دل غمزده ام قامتى از يار آورد
پيرهن را ببر اى باد صبا ب
|
|
|
|
|
از عشق آن سرو روان ، دیدی چه آمد بر سرم؟
|
|
|
|
|
ديشب چه خوشم مي گفت زآن دم كه نگار آيد
اين مژده ز باد صبح شايد كه به كار آيد
|
|
|
|
|
رفتم از کوچۀ تو با دل بشکستۀ زار
لااقل قلب مرا بر سر جای
|
|
|
|
|
ای که از کوی دلم رخت سفر بر بستی
|
|
|
|
|
در گوشه ی زندان غمت پوسیدم
با عشق تو از ریشه فرو پاشیدم
سیگار! نه،هر دفعه نگاهت کردم
ی
|
|
|
|
|
شکسته ساقه های انتظارم
پر است از گریه امشب کوله بارم
ب
|
|
|
|
|
خسته ام از انتحار
از جهادی ، از ملای نابکار
ای که ویران کرده اید خانه وخاک مرا
باصدای تو
|
|
|
|
|
دلم گرفته ای خدا ، از آدما از این زمون
دلم میخاد داد بزنم ، بلرزه سقف آسمون
|
|
|
|
|
زیبا, امروز به سلامتی تو
می نوشم
جامه ی دوست داشتن می پوشم
|
|
|
|
|
نمی بخشم توروازبس به قلب من جفاکردی
منو دیوونه کردیومنو اینجا رهاکردی
|
|
|
|
|
خالوبنشین که چای مردی بخوریم
یک دانـــــه رطب زپایمردی بخوریم
|
|
|
|
|
سرگذشتی از خودم انهایی که نمیدانند چرا لبانم خشکیده و با خنده اشنا نیست
|
|
|
|
|
(زُلال عروضی تمام قافیه)
پرواز کن...
|
|
|
|
|
(زلال عروضی تمام قافیه)
ای بی خبر !!!
|
|
|
|
|
الهی...
(زلال عروضی تمام قافیه)
|
|
|
|
|
یادی از بیچاره ها و بچه های گل فروش
|
|
|
|
|
سمفونی مرگ
کسی از کوچه های زندگی دل تنگ می آید
شکسته ،خسته ،چون بازنده ای در جنگ ،می آید
|
|
|
|
|
ای میهنم تو را به خدا می سپارمت
|
|
|
|
|
از این دوری کمرمو تا کردی
غنچه گل مریمو به روی غم وا کردی
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۸۷ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |