دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
اشک شرشر از ناودان چشمت می چکید عشق هم نفس های اخرش را می کشید
|
|
|
|
|
گفتی با من بمان!
با تبسمی تلخ گفتم، می مانم
گفتی با من بخند
اشکم را قورت داده و خندیدم
|
|
|
|
|
وقتی که در باغِ دلت بی قراری است
از روزگار...این دلِ غمگین شکاری است
اشکِ تو در چکامه ی بازارِ
|
|
|
|
|
وه که بر ساحل مهر تو رسیدن چه خوش است
موج عشقیست که بر دل وزد از ساحل تو
|
|
|
|
|
جنگجو نیستم!
اما…
دستهایم:
گره خورده اند به دیواره ی کمر
با آنکه درحصار
|
|
|
|
|
یاد ِ چشم ِ تو مرا از خودم میگیرد...
|
|
|
|
|
مژده ای دل که بهار آمد و عاشق شده ام
محو زیبایی گلهای شقایق شده ام
|
|
|
|
|
آگاهی شیطان؛
شراب سیّال خدا را
آلوده کرده است.
|
|
|
|
|
وقتی آمدنت دیر می شود ...
|
|
|
|
|
دل من تشنه دیدار تو
دل خالی از گفتار تو
|
|
|
|
|
آشپزخآنــ ِ هآ رآ اُپن نکنید
کسی نبآید گریه ی مآدر رآ ببیند . . .
|
|
|
|
|
جوهرِ مرد
از کار به احتکار تغییرِ مسیر داد
تا سود جویی شغل شریفی باشد!
|
|
|
|
|
ناخوانده
من خسته ام زین ماجرا تو بیش دلگیرم مکن
سرگشته ام در این سرا از زندگی سیرم مکن
من
|
|
|
|
|
شدم خیره به چشمانت نگاهت آتشی انداخت
|
|
|
|
|
قلبش شبیه آسمان دشت می مانَد
گاهی گرفته گاه مثل ابر می بارد
|
|
|
|
|
ازباد می ترسم ،
وبه ابری که درآغوش نسیم می رقصد
|
|
|
|
|
از غم ایام می کشم فریاد
همچو شیرینم در غم فرهاد
راه و رسم این دهر بی بنیاد
هستی و عمرم داده
|
|
|
|
|
هوا سرد
شاخه های درختان سرد
حوصله ی آواز خواندن سرد
دستهایم سرد ...
|
|
|
|
|
من دلمو گره زدم اون ور گنبد طلا
|
|
|
|
|
ضامنم ای کاش میشد، من کجا آهو کجا
حسرتا در خواب رفتم من به دیدار رضا
...
|
|
|
|
|
سلام نه نویسنده ام نه شاعر مدعی هم نیستم سینه ام زخم خورده آشناست
شاید این سروده هم دل آمده وهمی
|
|
|
|
|
باز دلم عطر خدا می دهد امشب...
|
|
|
|
|
ای من
در بستر عفافت
کدومین مار زنگی ای خفته
|
|
|
|
|
کاش من شاعر احساس قشنگی بودم
نقش کنده شده بر چهره ی سنگی بود
|
|
|
|
|
گفتم نگاهم کن تو پیراهن در آوردی
گفتم کلاه آور تو سر با پیکر آوردی
|
|
|
|
|
شنیده ام کسی از کنار تـو رد شد
باید، جنجال به راه بیاندازم
|
|
|
|
|
1.
حوا ...
سکوت شکسته را ... فریاد !
اما ببین ... دیگر نه آدم ِ تو آدم ْ
نه آن خدای تو پ
|
|
|
|
|
من ازهمان اولین روزها
زبان که گشودم، آب بود
|
|
|
|
|
جانم برایت بگوید...
دیشب شب یلدای من بود!
آجیل هم فراوان...
تخمه ی اشک شکستمو
هندوانه ی
|
|
|
|
|
کلافه ام
مثل مردی که
نیمه گمشده اش
پس از ازدواج پیدا شود.
|
|
|
|
|
قاصدک !!!
دستم به دامنت ...
شنیده ام راهی ِ سفری ،
مرا هم با خود ببر ...
|
|
|
|
|
در نمازم بودم و یاد تو شد
از لب سجاده فریاد تو شد
|
|
|
|
|
ای که می دانی ولی
جز تک هجایی گُنگ و نا مفهوم
نیست گفتارت
گاه کم گویی و گه بیهوده با خو
|
|
|
|
|
که این ترانه مال توست***** فدای رد پای توست
|
|
|
|
|
ماه عسل کنار دریا نمی رم؟تو تموم عمر ز دریا دلگیرم
|
|
|
|
|
دلِ پاکِ پاک "در دل" ،همـــه شــب خــدا ببیــند
شــبِ و صبحِ جمــعه هــا ؟ نه ،همــه لحظه ها بب
|
|
|
|
|
یه ترانه واسه چشمات ،می نویسم عاشقونه
تا نگاه ِمهربونت ،این ترانه رو بخونه
|
|
|
|
|
ت نیه زانی
وه ختی نه و گه د
له وایه سوو وسان
جه نگ منو ژیانه
می دانی؟
وقتی نبا
|
|
|
|
|
مرا صدا میزند
دل
به ضیافت بوسه ای
|
|
|
|
|
راز...
می توانم بنویسم راز یک پنجره را
راز یک دیوار سرد از عبور فصل برگ
بنویسم روی شان
|
|
|
|
|
ثروت به کسی وفادار نمی ماند
|
|
|
|
|
شبي در كلبه ما نور افتاد
صداي رامش تنبور افتاد
شبي در برزخ ما لاله گون شد
دو چشمم د
|
|
|
|
|
ته فنجان قهوه ام
تونشسته بودی
|
|
|
|
|
اولاد رسول / فرزندان پیامبر (ص)
|
|
|
|
|
ای امام من کی می کنی تو در جهان ظور
ما همه هستیم در انتظار تو
|
|
|
|
|
ای دیده ی گریان، یک لحظه بخواب امشب
ای صاحب این قـرآن،
|
|
|
|
|
پیراهنیست شعر من، امّا که خط خطیست
لطفی کنید و شعر مرا هم اتو کنید
|
|
|
|
|
سلاااام به همه ی شاعرای توانای شعر ناب
خوشحال میشم که نقدهای ارزشمندتون رو بشنوم....
ی
|
|
|
|
|
وقتی از خیمه ها دور می شدی دل حرامی ها شیر شد
و زانوهای سردار سست
دیگر می شد سردار را
|
|
|
|
|
چون دلت در این جهان اندیشه ی پاکی کند
|
|
|
|
|
امشب بیا عاشقی با چشم تر آمده است
ققنوس دلی اززیر خاکست
|
|
|
|
|
تصور کن من آن صیدم، به دامی مانده در راهی..
|
|
|
|
|
خبر دادن که نیستی ومن
مردم
|
|
|
|
|
علم بشر نگنجد در عقل ناقص کـَس*
|
|
|
|
|
محشری برپاست
ازآن روزی که،
حوّا ؛ آدم را
ربود.
|
|
|
|
|
زمان را نگه دارید!
........
.......
|
|
|
|
|
بیا ای همنشین! شاید که امشب
شبِ یلدا سحر را باز بیند
به پایان قصّه آمد، شاید این بار
|
|
|
|
|
چشم هایِ پاکِ تو زیباتر از زیبا
و منم خیره به چشم های نازِ تو
|
|
|
|
|
در موج گندم زارها قایق کشیدم
وقتی که با گیسوی تو ادغام کردم
|
|
|
|
|
راه طولانی و من
خسته ی راهی پرخون
|
|
|
|
|
قویون آغلی ییم ....... بگذار بگریم .........
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |