محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
چهارشنبه 23 خرداد 1403
6 ذو الحجة 1445
شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دستور آمريكا به دست مأموران آل سعود، 1366 هـ ش ـ برابر با 6 ذي الحجه 1407 هـ ق Wednesday 12 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
چهارشنبه ۲۳ خرداد
ای که با سنگدلی بردی ز یاد عشق مرا
از تلخیم ام غم گینی
میدانم
از حرف هایم دل گیری
میدانم
بیابان زنده شد با آنکه آبی در میان آن نبود
ساقی امشب مستِ رویِ دلبرم
در شعر هایم همیشه انگشتان تو بود
شنیدم قاصدک مرده
در این بیداد جلادان
میان خانه و مکتب
که خون در جاده سرگردان
چند کوتاه نوشته ی من که ارزش خواندن دوستان را ندارد.
دوشیزه
هم دلبر زیبایی و هم در دل و جانی
دوشیزه ی زیبای زمینی و زمانی
آرامش جانی و دلارام جهانی
خواب دیدم کودکی نو پا شدم
نقشی آشنا
شاخه ای خشکیده بین بادها
هم رگ و هم ریشه شمشادها
گاه از سرما و گاهی از خزان
شکوه ها
بچه بودم با پدرم اومده بودم تو حرم
تویی حجم تمام عشق و احساس
تویی چون غنچه و عطر گل یاس
تو چون شب بو، تویی بوی سپیده
بوی گندم ک.....
جای تو بغل کرده تنم بام خطر را
از عشق به احساس جنون فاصله ای نیست
غم ما هنگفت است
هیچکس قادر نیست
غمی رویِ دوشِ ما بردارد
مرا ببخش ..اگر دیر عاشقت شده ام💔
این دل نگاه مهربان یار می خواست
عاشقان ای وای شاعر گشته اند
آمدی تا که غم خود به دلم بنشانی
حال مهموم دلم را تو فقط میدانی
من ندانسته به دام تو گرفتار شدم
تا
دلتنگی
شده شعری پیامبرت باشد
قصه اش سطر دفترت باشد
شده گریه کنی ولی هربار
عشق همزاد دیگرت ب
صبرِ من از کاسه اش لبریز شد ، آری رفیق
مثلِ سد در لحظهء سر ریز شد ، آری رفیق
هجرت نکوست نزد خردمندان، پهناور است پهنهء اين عالم...
چرا از عشق می گوییم ولی اینگونه تنهاییم!
درباره زندگینامه حضرت معصومه(س)
آلبالو روی شانههای خانه نشست
پنجره روبه امواج خروشان وا شد
خانه رنگ سادهای دریا را در آغوش گرفت
من از خودم بدون تو میترسم
ساقی امشب فتحِ بابی کرده ایی
شعر جنبش سرخ غزل نگار جعفری اشعار نگار جعفری
چو خورشیدی نما از پشتِ ابری
بتابی ، نور باران ،جلوه هایی
پا طبیبی چون تو کی دردی بماند لاعلاج
گرچه در کویت منم بیمار و جان باشد حراج
ای مثل چشم های بسته ی شب راهتان سیاه
آرزوهایِ بزرگت ، واسه یِ من خاطره ست .
کوتاه میکنم
آرزوهای بلندم را...
با تو فقط نرگس
میدونی دلم پیله س
میدونی دلم میخواد فقط تو رو
میدونی همونی
تا ابد عشق منی
میدونی
عشق یعنی تشنه دنبال سراب
عاشقی مرگ است با تصویر ناب
تا برویَد آدمی
یا آدمیت
درکویر
با تو کوک می شوم ای گلستانم
می آیی و شهر باز تب می گیرد
خورشید ز باغ توت لب می گیرد
با بوسه ی گرم آفتابت هر نخل
مرداد که شد ت
دو بیتی میلاد امام رضا ع ، شاعر رسول چهارمحالی(ساقی
دست ها آغشته بر خون جگر
ادعای مهربانی می کنند
امپراتوری من
اتاق کوچکی است
که در آن بال کبوتر زیباست
و پرستو شعر جهان میخواند
ساقی امشب صنمِ بتخانه ایی
به هرزه گرديَم، خدا اين فلك چه مي كوشد
لباس عافيتـي3 بـر كسـي نـمي پ
قصه سوختن درون عشق میدانی تو چیست؟
......
از کوچه های مژده گذر کردم و آخر هرچه گشتم سخن ز کوی تو بود
در ثانيه اي كه معكوس مي رفت
من بر لبه هاي شيشه سايه انداخته بودم
يك حركت باد بود كه به كاغذها خاتم
قصد آن داری دوباره جان به سر کنی تو ما را
در جان ودل وروح منی حضرت باران
ترمز و گاز و دنده/ هَس توو ماشینِ بنده
رفتم و با خـود نشستم گـریـہ ڪـردم گــریـہ هــا
شـاید این سو سوے شمع،اخر خـدا ڪرد نا گرفت
شاید پس از این هجر جگر سوز
وصلی برسد نیک تر از وصل
زندگی
گردشی ابدیست
در سکون تن خود
صورتکهای گریزان(زهم)
آدمکهای پشیمان (زغم)
غروبی حسرت انگیز,
به باغ انتظارت می نشینم
چه زیبا میشود خوابت ببینم
چون که درمانم کنی دردم فزون
سربلندم می کند این ازمون
هنوزم نیمه شبها پیرهنت رو
میونِ دستای سردم میگیرم !
هوا پُر میشه از بوی تنِ تو...
دلم میخواد از ا
و این قلم
همین قلمِ سپید
چه خوب زبانِ قلبم را می فهمد
بی تو چه کنم شور دلم را هیجان را
...
ز انتظار تو دیشب فراز آبی بود
به دست منتظرانت نیاز آبی بود
«عاقبت»
عاقبت
از این خانه خاکی
تنی خواهیم زذ
به خاک
می شود حسرت آغوش تو یک شب !،
تنه بر شیشه ی عمرم نزند؟!...
می شود پنجره را باز کنی؟
هر شب در برهوت خیالم
یقه عشق را میگیرم...
می بوسمت یکروز، راس ساعتی دلچسب
می بوسمت حتما تو را با حالتی دلچسب؛
مردن در آغوش تو حتّی، آآآی م
دلم آشوب و حیرانم، ندانم
چرا یه لحظه هم یک جا نمانم
که از اول مرا این قصه غم بود
نصیبم از خوشی
دوباره از اهواز میگم
دوباره از یه شهریکه
گرمای چهل سانتیگراد
تو اون دلیل تبریکه
ای دوست بیا دلم هوایت کرده
مست و مستانه بگریم بر مینای دگر
من به میخانه ی عشقم تو برو جای دگر
تو آن ناوک مژگان بلند و لب
روياي من به ياد تو رنگين است
چشمان تو به ياد که غمگين است
ديشب مرا به جشن خاطره ها بردي
اين
تاکیبهمادهیدوعدهفردایبهتری
دروغ میگن بی دغدغه
دروغ نگی میگن فلانی احمقه
مجموع ۱۲۴۶۸۵ پست فعال در ۱۵۵۹ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک