جمعه ۲۵ خرداد
|
|
باز هم می بینم
قاب عکسی رنگین
باز هم خاطره ای
نقش بسته به تن دیواری
دوستان می خندند
|
|
|
|
|
زندگی،
درد قشنگی است
که بر باور ما می بارد
|
|
|
|
|
هوالله القادر
مثل بوسه ی زمین بر آسمان،در توهم به تو رسیدنم
مثل تشنه ای که جان دهد در آب،در تو
|
|
|
|
|
جنون و عشق ِ سخن سنج،دل به پای تو بست
السلام علیک یا حبیب الله الاعظم صلواة الله
|
|
|
|
|
1-(آفتاب پرست)
سنگ ام بزنید
اعدام ام کنید
تبعیدام کنید...
از روی خونسردی
آفتاب را می
|
|
|
|
|
کی باور میکنه امشب یه دنیا فاصله س حالا
مبارک باشه پروازت نگاهم کن از اون بالا
|
|
|
|
|
گر عدالت بود مشکل ها نبود
گر که نیکی بود بد را میربود
******************************
نخواه
|
|
|
|
|
بعد از این بر نازنین شعری نخواهم ساخت
بعد از این بر حُسن رویش دل نخواهم باخت
|
|
|
|
|
اری نگاه تو
در حلقه های بغض
در کوچه های تنگ
|
|
|
|
|
چشم های من
گرمای خواب می خواهند
|
|
|
|
|
بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم
بار دیگر حکم کن اما نه بی دل
با دلت حکم کن
عشق لازم!!!!
|
|
|
|
|
واعظان عصر عتیق و خرافه
قلم و اندیشه را
به مسلخ میبرند
رد پای متعفن تعارضِ دستان ب
|
|
|
|
|
چنان گمگشته درخویشم نه پائی و سر دارم
نیم از حال خود آگه نه از یاران خبر دارم
ندیدم لح
|
|
|
|
|
به هر سامان سفر کردم
همه اهلش خبر کردم
که من عاشق شدم اینک
|
|
|
|
|
مـَـטּ جـنــآزه ایـسـت
پـُـر اَز هیچـَـم!...
دَرد میکِشـَـد ، تَنهــآیـــی اَمـ !..
|
|
|
|
|
من وچشم هایم روبروی امدنت ایستاده ایم
وچشم هایم روبروی امدنت ایستاده ایم
|
|
|
|
|
شاعران شاه اند ...
و ...
شاهان زجرِ دم ...
...
|
|
|
|
|
آیا می توانیم در جاده آزادی قدم بگذاریم؟
|
|
|
|
|
نم نم باران ، بوی خاک
شهر پر میشود از عطر یاس
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک 14شهیدمرزبان که درراه پاسداری ازمرزهای جنوب شرقی کشور،برای همیشه اسمانی شدند...
|
|
|
|
|
سینه ای دارم خدایا آتشین
اندر آن بس نغمه های دلنشین
دلبری کو تا سرایم نغمه ای
قصه ای سازم ب
|
|
|
|
|
بی رحمی دریا ................
|
|
|
|
|
خود را در سکوت لحظه های ساعات شب مهتابی می سپارم
|
|
|
|
|
باتوای عزيزجونم
ميشه تا ابد بمونم
واسه اون نازنگاهت
غ
|
|
|
|
|
یکی را دوست می دارم /
که او با شوق بسیاری /
ز احساسم خبر دارد / ...
|
|
|
|
|
اهداء كننده نبود
اما ...
قلبش را داد و رفت
|
|
|
|
|
چند روز بعد قلم زدي شاعر؟
-------------------------------
|
|
|
|
|
من از این شهر شکایت دارم
هیچکس انسان نیست
قلبها پیدا ن
|
|
|
|
|
فقط طوفان قادراست که غروردریارادرهم بشکند/
دریاروزی خواهدخشکیداما
طوفان ریشه در ابدیت داردومی
|
|
|
|
|
من شرابی با لبت خو کرده ام
دست زخم تیشه را رو کرده ام
|
|
|
|
|
ز باد سر برون کردم جهان را واژگون دیدم
به
|
|
|
|
|
من اولي هستم يا دومي؟؟
"فـــــرقي ندارد مرد باشي يا نبا
|
|
|
|
|
در این سرای زندگی کسی کسی را یار نیست
در اوج تنهایی دگر کسی زکس غمخوار نیست
در طول زندگانی ام
|
|
|
|
|
ای که دلم به تو تمایل دارد
|
|
|
|
|
کانالهامان مطرب است و بچه بازی ای کاش سیما داشت یک کانال روضه
|
|
|
|
|
به لب آری به دل نه داری ای دوست
چرا قصد دل ما داری ای دوست
به آزارم کمر بستی شب و روز
مگر ج
|
|
|
|
|
ارزانیت باد ای خاک همیشه سرافراز
|
|
|
|
|
برای دل خودم می نویسم ...
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای
|
|
|
|
|
همیشه حس قشنگی به افتخارتوهست
|
|
|
|
|
من
انسانم
شانه به شانه دیوارچین
قدکشیدم
|
|
|
|
|
می ترسم
از نگاه آلوده ام
تاآسمان آبی چشمانت مسموم نگردد
تاباران نگاهت
|
|
|
|
|
تو نجوا می کردی
عشق در عشق
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«تردید»
به چشمان مردمم
نگاه می کنم
آه...
انگارنگاهشان
دو
|
|
|
|
|
چشمت کجای جهان است ؟
که غم نگاهت
شعرم را به غریبی کشیده است
آه ....
|
|
|
|
|
بامن بیا به وسعت چشمان حادثه
دریا به خواب من شده طوفان حادثه
افتاده خط میخی قلبم به فکر تو
|
|
|
|
|
بگم فقط دوست دارم
بی تو تب وتاب ندارم
|
|
|
|
|
وقت دل کندن تو...
قاصدک با نفس باد به تکرار نرفت ...
نسترن خسته شدو ..
شاپرک در پی آواز نرف
|
|
|
|
|
عادت کرده ام
در خواب هایم کابوس سکوت ببینم
|
|
|
|
|
تمام راه در اندیشه ام آمد خیال تو
|
|
|
|
|
دلم من تاب نمی آورد
زمستان نگاهت را......!!!!
در پاییز دفنم کنید...!
|
|
|
|
|
"فصل غصه ها"
نشسته ای چه منتظر، خبر زاو نمی رسد؛
به باغ بی برگ و درخت آب سبو نمی رسد؛
رسی
|
|
|
|
|
مستان
بوي مستي از درون افروخته شد
مستي از دور دلم غوغا کرد
جرعه اي از طعم ت
|
|
|
|
|
روز ها ميگذرد
و من از پنجره كوچك خويش
.......
|
|
|
|
|
تا حق شده ایم آینه ی حق شده ایم
چون آینه ای شکسته ؛ نا حق شده ایم
در باور رنگ
|
|
|
|
|
نمادهای دروغین ،
شولایِ آزادگی ،
بر شهوتِ آزادی اش دوخته اند
|
|
|
|
|
طوفان با همه خشمش ، نمي ماند ؛ درياست كه هميشه پا برجاست...
|
|
|
|
|
برخیز ای یگانه فرزندم
برگوی از تبار الوندم
دیگر از کسی
|
|
|
|
|
دراین شهر گرگ ها می تازند فراری نیست دندان خشم تن بی جانت را
|
|
|
|
|
درد عشق می کشم ودر غم جانانه ام حیرانم وسرگردا
|
|
|
|
|
تو دانی حال من چونست؟ ( زلال )
|
|
|
|
|
درکارگه کوزه گری رفتم دوش...
|
|
|
|
|
من به تنهایــیو این بادیه عادت دارم
به شبو شعرو شه قافیه عادت دارم
سیب ها از پی تقدیس به پ
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۳ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |