صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
 بهمن بیدقی |
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۱۰۵۶۲ |
| تا کنون 345 کاربر 1507 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
خون میچکد از،
تارِ دلِ سازِ من
از زخمه ی تارِ دلنواز من
...
|
این شعر را ۱ شاعر ۱ بار خوانده اند.
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۴۱۰ در تاریخ دیروز
نظرات: ۰
|
|
|
نیمه ی دیگرِمن ، رفت و برنگشت ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۷۳ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۵
|
|
|
ای وای از منی که ،
با طناب تو افتاده ام درچاه
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۵۲ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۱۲
|
|
|
آخر، ژنِ ناجورت ،
کار دستمان داد
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۳۱ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۱۲
|
|
|
چقدر مفهومها عوض شده دراین ،
شهرحیران
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۱۵ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۰
| مجموع ۱۶۸۷ پست فعال در ۳۳۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
|
![]()
تغییر قیافه
مازیار موذیانه مُوزر به دست ، مقابل آینه ایستاده بود . دکمه ی مُوزر را روشن کرد . مدتی بعد مازیار، یه جوردیگه شده بود. ازپله های خونه ی دوبلکس شون که پایین اومد، لرز
|
|
يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۶
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
پناه
اصابتِ هراس گونه ی مکررِ جسمی به شیشه ، کودک را سراسیمه به کنار پنجره کشاند .
ناگهان گنجشکی را دید که انگار ازچیزی ترسیده باشد ، خود را به شیشه می کوبد .
سریعاً پنجره ر
|
|
پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۹
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
بستنی میخوری؟
حتماً درعمرخود ، آقایون و خانومهای مسنِ باحال را دیده اید . همسران ظاهراً فسیل شده اما سرزنده ای که خیلی بیش از نیم قرن درکنار هم زیسته اند و روزبروزبه هم علاقه مندتر شد
|
|
دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۱۴
نظرات: ۳
|
|
|
![]()
محکومین
دو نفر شرّ ، دست به یکی کرده بودند و اخلال در امورِجاری شهر را بدست گرفته بودند تا دیگر کسی آب راحت از گلویش پائین نرود .
یکی غول تَشَنی بود شکم گنده &n
|
|
سه شنبه ۱ تير ۱۴۰۰ ۰۳:۳۱
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
گَجِت های پرنده
پس از انقلاب و تغییراتی که در آن شهر شد ، مدتی روحِ تقوا ، حال خوشی را ایجاد کرد که افراد شهر، لبخندهای فراوانی را تجربه کردند ، ولی روز به روز که می‌گذشت سودجویا
|
|
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۱۰
نظرات: ۴
| مجموع ۱۵۲ پست فعال در ۳۱ صفحه |
