صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
![بهمن بیدقی بهمن بیدقی](/uploads/avatars/1568815513.jpg) بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | ![برج دلو برج دلو](/includes/images/zodiac/aquarius.gif) |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۸۶۹۲ |
تا کنون 307 کاربر 1321 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
برگی به روی دریا
هنگامه ای ز موجها
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۵۴ در تاریخ دیروز
نظرات: ۰
|
|
گفت حالا که گُل گُلی شده همه چیز و همه جا ، منم میخوام گُل بزنم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۳۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
درحاشیه ی کویر،
حکومت باد ادامه دار بود
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۰۳ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
سنتورها نواختند ،
ایده ی تارها را
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۵۷۲ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
کاریکاتوریستِ ماهر،
به حالتِ اگزجره ، کشید عکسم را
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۵۴۵ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۴
مجموع ۱۴۴۵ پست فعال در ۲۸۹ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
تمثیل وار شهری بود زیبا و پُربرکت که حاکمی داشت دادگستر و مهربان که هیچکس جز خوبی و مهر از او ندیده بود. تمامیِ دوستان وخادمانش نیز پسندیده و نیک سرشت بودند . خلاصه دستگاه حکومت
|
|
يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۴۷
نظرات: ۱۲
|
|
بهشت من مکرر به بهشت زهرا رفته ام ولی تاکنون درماجراهای آن آرامکده دقت نکرده بودم . چند وقت پیش، از درب قدیم، سمت کهریزک وارد شدم و دیدم : قطعات از آنجا شماره گذاری شده است .
|
|
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۹
نظرات: ۵
|
|
بزرگوارانه بنده خدایی را گفتند : چرا شما وقتی خبردارمی شوید که مردم ، پشت سرِشما تهمت میزنند وغیبت میکنند وحتی میشنوید که در حضورتان از تهمت و توهین به شما دریغ و مضایقه نمی کنند
|
|
پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
نظرات: ۴
|
|
غول (داستان کوتاه سورئال) در دشتی دَرَندشت ، یک زن شوهرِثروتمند درحالِ سیاحت بودند . نسبت به واکاویِ رموزِخلقت ، کنجکاوی میکردند . ثروت آنها علاوه بر مکنت ،
|
|
چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۲
نظرات: ۸
|
|
شُغلَم ؟ شَلغم ! (سورئالِ آمیخته به رئال) تیتر مسخره ایه ، نه ؟ ولی ازنظرمن ، نه . قوم و قبیله ی ما و میوه ها ، شغلمون با اسممون یکیه . مثل آدما نیستیم که به طرف میگن آقای دادست
|
|
چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۵۱
نظرات: ۱۶
مجموع ۱۴۷ پست فعال در ۳۰ صفحه |