سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        کابوسهای رویایی

        شعری از

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۴:۵۳ شماره ثبت ۹۰۷۲۷
          بازدید : ۳۳۲   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        آخرین اشعار ناب فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

                          
        وقتی رو به لذت های دنیا  چشم و گوش سر باز شد/
        پیشاهنگی سمفونی  وهم انگیزجنگ با لغزشهای ممتد از درون آغاز شد .
        و هنوز پا در رکاب معصیت داشتم که  روبرویم  بی گناهی  خبر دار شد /
        و جای بذر گل  فضله گناه بود که زمین میخوردو  با تصنع  پروار شد  .
        و غریضه همراه  این تن هبوط زده ی خیره سر شد / و میدیدم که   کوری عصاکش کوری دگر شد .
        که نهیبم دادی چگونه بی واسطه وسوسه زخمه زدن به قانون تن /
         دیدم  آن دم چهره بکر عشق را قبل ناخنک رشک یک فرشته در باغ عدن .
        دم نخستین  در تو چنان سر انگشت  خدا  گرم و تازه بود وقتی نزاع برای بقا بین دیگران نفسگیر شد/
         تنها شفا بود برای دلم   که با هوای  دیو  نفس خود لمس و زمینگیر شد .
        و نفسهای تو معجزه بود وقتی نزدیک رخم نفس می کشیدی ،عدم  ،هرآینه که شفاف می نمود در یک دم تار می شد /
        و این تار واضحترین معجزه را نواخت  آن را که بسی معجزه می کردو نمی دید تا آن دم  که از غم نیستی  عاجزوبیمار می شد .
        و  زمینیها هنوز برای دیدن ستاره های غریب به نزدیکترین ستاره خود پشت می کنند /
        و توبا گذشت تر از زمان که  هنوز با مدار مهرت ثابتی بر جنبش آنان که بر مرکب دنیا گلگشت می کنند.
        تو که روبرویم باشی معرفت آسان است/
        جهانی که حول مهر است کسی  مهربان است .
        زیر نقاب اخم بزرگت نمی گنجد مهربان  ملامتی ،کهکشانهایی از اشک دردمندان که به جای چند ستاره  بر سرشانه داری /
        و شانه هایم زیر کوله بار گناه معذور از اشکهای پاکت بود که اشکهایت سنگین شدند تا شناور کند مرا در شوری که از مهرت سرچشمه داری .
        تو فقط میدانستی که بعد پتکهای فلک روی سندان دنیا /
         با آب دیده آبدیده می شود  روح و تن  چو میله های  زندان دنیا .
        و گناه که به هر نیازی آسان می ماسد از پاکی اشکت می گریزد و کیست الا یگانه بی نیاز که برای آورده نیاز تحفه راز روا دارد /
        و چشمی که به رنج تردید می شود گنجیست چون پروانه که فقط   از شکستن حقیقت ترد  محضه یک رنگین کمان فانی پروا دارد .
        کجای کلام خدا را نفهمیدم که درس معرفتش با  ترجمه  یک فرشته در مکتب  هستی  آغاز شد/
        واولین مکتب  با یک فلک  به وسعت آفرینش و مرده هاو زنده هایی که برجهایش را دیده بانند باز شد .
        ودر پایان روز چه بد که همه چیز فانیست و در پایان شب چه خوب که همه چیز فانیست/
        خوب و بد مانند شب و روز برای فنا در اختلافند ،و این ناشناسها می شناسند که فقط آنکه به  هیچ مانست مانیست .
        خوشا آنانکه به معجزه رسوایی مبعوث می شوند میان قومی که قریب عذاب نام میشود /
        و کیش تو را یکی مومن بیش از کافیست وقتی گرد میدان از جنس تنت  لب های نامیرایش از نوش جانت شیرین کام می شود.
        رشک بر  آنکه هر دم به دشنام و نفرین خلق  با رنج و ناکامی  به  درک  واصل بشد /
        وقتی ژرفتر ندیدم از نگاه  اویی که بسی سنگ به ناحق بیفکندندش جز نور حق هیچ صوت انتهایش حاصل نشد .
        و کدامین رنجور بود که رنجه نکرد که گفتی زاده هر چه هستی فزاینده مهر باش /
         مظلوم و ظالم در هم تنیده در من   دیدی و  بگفتی ای زاده جبر و شر دگر دیسو  زاینده ی پروانه ی  اختیار و خیر باش .
        و اعتدال جای بریدن ساحتش را به اندازه فراخی ذهنها می گشاید /
        و آتش درون من روشن می شود آنگه که هوای جهان به  سردی بگراید .
        میاویز عشقواره بر دل مگر نه که هر دل از آفریدگارش سهم دارد بسا عشقواره که چون افیون دل ها را تخدیر  کند /
          و قرار بود که کیمیای عشق اقیانوس غش را به اندکی با مهرش تقطیر کند .
        و هنوز زمین پس میزند این پیوندها را با نفرین چرکین نفرت و نفاق و که وفاق کن با او که  جوشیده در مهر  دوست/
        و تو سنگ محک را گذاربر  دریچه روح آنکه حقیقت را سربسته رفت و حیران نشد عشق طلایه دار اوست.
        و چه زیباست کسوتی که دوختی  از تقدیرم  که  شوم و بی قواره بود در ذیج دیگران /
        و به تن هر بوده ای  آفرینت برازنده و مقدم است تا که  نفرین  آماده ی اختران .
        و ترس رفیق نابابیست اگر مرا از گزمه های شهر شب بر حذر دارد این همان ترسیت که نادانی را بتی از  کین می کند /
        که سایه ها  گره تا رو پود کدورتیست که با تمام تاریکیش  از نقشه حقیقت روی چله واقعیت تمکین می کند .
        گمان کردم هستیت کمال است تا که با فنای خود هستی را با جلوه ای دیگر از آفرینش روبرو کردی  /
        و گواهم اینکه در هنگامه ی وداع، دورود  از چشمان سرکشم رخ زنگار گرفته  آینه عدم را چنان روز ازل تازه با آبرو  کرد .
        شاعران شرمنده که سر خوان شعراتون پخته ترین ها رو دیدم و حالا آوردم شما رو پای سفره خام خواری خودم .بیشتر از همه شرمنده اونهایی که تنگ نظرم نگذاشتن و بی دریغ خودشونو به تکلف انداختن جلی و خفی  مهارت و استادی شون رو روا داشتن و تقطیع یادم دادن دوست داشتم تقطیع کنم و مثل همه بزم مجلسی به افتخارتون راه بندازم ولی چاقوی ذهنم کندی کرد مثل همیشه شاهدم خون مردگی قافیه ها.  مختارید ببخشید یا نبخشید ولی امیدوارم  نرنجید که توان جوییدن این دلهای فروتن  در توان چشم کورم نیست
        ۱۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر معنی است
        موثر و دلنشین
        طولانی خندانک
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۱۶
        درود استاد بزرگوار خوش نظر واقعا ممنون که ایم ملالت بارو حوصله کردین
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۲۴
        درودها
        قلمتان سبزواستوار✅👌✅
        طبع والایتان پُرشور👏👏👏👏
        پاینده باشیدودراوج🙏
        اعجاز قلمتان شایسته لایک‌ها خندانک خندانک خندانک
        فعلا بدرود خندانک
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۲
        درود جناب کیانی عزیز .ممنونم
        می دونید نظرات شما رو زیر شعرهای بقیه میخونم هی فکر میکنم چه کسی برای بک موصوف ساده اینهمه صفت زیبا درست می کنه .تا اینکه زبر شعرهای آنه خوندم .جواب آنه شرلی بود مثل برادر آنه شرلی هستید و اگه آنه برادری داشت حتما باید اسمش امید می بود
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۵۵
        خندانک خندانک دلنوشته ای دلنشین و زیبا و پر از تصویر خندانک خندانک

        لایک شد دست نوشته ی قشنگتون دوست عزیز🌹👍
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۵
        ممنون جناب شریفی مهربان عزیز
        ارسال پاسخ
        ایرج محرم پور(صوفی خموش )
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۲۹
        درودها خندانک خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۹
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۶
        درود بیکران جناب ص محرم پور گرامی صوفی خموش شعر ناب
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۶
        شعر بسیار شیوا ورسایی بود
        وپرمعنی
        هزاران درود برشما
        استاد گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۹
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۷
        ممنون جناب دزفولی عزیزما
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۷
        درود بزرگوار
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۵
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۷
        درود بر شما جنا راجی بزرگوار
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۴۰
        سلام خندانک
        چندتا شعر سپید زیبا رو انگار درهم آمیخه اید
        کاش یه کم حوصله میکردید
        دستمریزاد قلمتون گیرایی خاصی داشت
        منم مثل شما عاشق نوشتنم
        دوست دارم یه روزی مثل شما و بقیه عزیزان چندتا شعر خوب بنویسم
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۶
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۹
        نفرمایید جناب نیکوفر واقعا به ماه شعر ناب می مانید و من همیشه به اشعار شما رشک بردم.
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۷
        درود بزرگوار جالب بود خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۶
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۳۰
        درود جناب عباسی مقدم عزیز و فروتن
        ارسال پاسخ
        مهدی ملکی الف
        چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۷
        درودتان موفق باشید
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۰
        درود بر شما ممنونم آرزومه دست یابی به کلید وفاق ولی متاسفانه تلاشم فعلا ساکن انزواست
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۱
        درود مجدد
        وقت بخیر
        در صفحه داداشم بودم اسم مبارک‌تان را دیدم
        یادم افتاد که گفته بودم ذیل سروده‌تان فعلا بدرود

        و سروده‌تان بسی زیبا و ژرف است که بارها باید خواند...

        و اینکه فرمودید برای موصوف ساده، صفت‌های زیبا خلق می‌کنید؛ بدانید موصوف‌ (شما بزرگواران) شایسته‌تر از این هستید ولی به ناچار به صفت‌هایی چنین بسنده می‌کنم...

        و اینکه متاسفانه از نعمت خواهر واقعی بی‌بهره‌ام و چه افتخاری بالاتر از آن که خواهران ادبیم امید را برادر بدانند‌..

        بهترین دعای امید:
        حال دلتون خوب باشه همیشه

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک


        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۰۱
        منم برادر کوچکتر ندارم .اگر برادر کوچکی داشتم که اینچنین شعر می گفت و خودش را در دل بزرگان جا می کرد حتما کتکش می زدم چون من حسودم .ولی شوخی کردم حتما باعث افتخارید
        ارسال پاسخ
        مجید فکری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۳۴
        درود بر شما قلمتان ماندگار خندانک خندانک خندانک
        تاراناصری راد (خاطره)
        سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۴۰
        وزمینیها هنوز برای دیدن ستاره ها ی غریب به نزدیکترین ستاره خود پشت میکنند
        زیرکانه وپرمعنا میسرایید بانو جان
        قلمتان مانا
        🌹🌹🌹
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۲۶
        درود بانو تارا اینجا چطور آمدید چقدر کارهای عجیب غریبی می کنید
        بخشی که انتخاب کردید جز آن بخشهایی هست که خیلی دوست دارم و می دانم کم هستند انسانهایی که یادشان بماند خورشید هم یک ستاره هست مگر آنکه خود ستاره باشند و تخلصشان خاطره.
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹
        درود مهربانوی نازنینم خندانک
        چقدر عالی خطاطی کردین
        در تک تک کلمات عصاره ی هنر می تراود
        و هرم نفس های اعجاز مسیحایی را تبدیل به طراوت شبنم و بر گلبرگ های دفتر هستی نشاندین خندانک
        گنج گنجینه ی محفوظ حق به دار 😘😘😘😘
        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        و نفسهای تو معجزه بود وقتی نزدیک رخم نفس می کشیدی ،عدم ،هرآینه که شفاف می نمود در یک دم تار می شد /
        و این تار واضحترین معجزه را نواخت آن را که بسی معجزه می کردو نمی دید تا آن دم که از غم نیستی عاجزوبیمار می شد .
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷
        درود فاطمه ی عزیزم من نور نیستم یعنی به مرحله ی بریده شدن کامل نرسیدم اگه هم دیدین نوری بیرون زد نور من نبود
        نور و هاله ی پرعظمت استاد عزیزم بود
        من معذرت میخواهم ناخواسته باعث سردرگمی شما شدم خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۸
        نکته ی دوم من کنترلی روی رفتارم نداشتم اگه باعث رنجش شما شدم معذرت میخواهم 🙏🌷🌷🌷🌷🌷
        اما من حتما یه چیزی رو دیدم که این عکس العمل ها رو نشون دادم من به هیچ وجه از سر هوشیاری این کار رو انجام ندادم
        ببخشید که نتونستم خودم رو کنترل کنم🙏🌷🌷🌷🌷🌷

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۳
        نه بابا چه رنجشی شما ببخش .از شما یاد گرفتم به همه چیز به چشم تعریف نگاه کنم
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۰
        چرا تعریف عزیزم خندانک
        لازم نیست حرف کسی رو باور کنید شما یه عارف گیر بیارین در مورد چگونگی و خصوصیات نور و هاله و ریاضت و تزکیه نفس این چیزا بپرسین البته الکی نیست نیازمند مراقبه های فراوانه من هنوز گرد پای چنین اشخاصی هم نشدم خندانک



        فلسفه اشراق

        مکتب فلسفی اشراق توسط شهاب‌الدین سهروردی یا شیخ‌الاشراق در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه شد. وی در کتاب حکمت‌الاشراق به اصول و فروع این نظریه پرداخته است.

        خلاصه حکمت اشراق:

        سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.

        نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور است٬ لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران می‌تابد٬ همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.

        سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت عتیق. حکمت عتیق یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندی‌ها و ایرانی‌ها و بابلی‌ها و مصری‌ها و بعد از آن یونانی‌ها برخوردار بوده‌اند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه می‌گرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.

        شهاب الدین یحیی سهروردی (549-587 هجری قمری)، با تاسیس حکمت اشراقی، نقش مهمی در تداوم سنت فلسفی اسلامی دارد. او اولین فیلسوف مسلمان و ایرانی است که نظام فلسفی خود را برمبنای نور تاسیس می کند و آن را حکمت اشراق می نامد. نور در فلسفه سهروردی دارای دو نقش اساسی از جهت وجودشناختی و معرفت شناختی است. از لحاظ وجود شناختی، سهروردی کل هستی را به نور و ظلمت تقسیم می کند و براین عقیده است که نور و ظلمت عناصر اصلی مقوم جهان هستند. او ضمن تاکید براینکه نور واقعیتی بدیهی و تعریف ناپذیر است، که مفهوم ظلمت نیز از عدم آن فهمیده می شود؛ هریک از نور و ظلمت را به دوگروه جوهر و عرض تقسیم می کند. در اینجا، دو نوع نور وجود دارد: انوار مجرد، موجوداتی اند که در هستی خود مستقل اند و انوار عارض، که در وجودشان وابسته به دیگری هستند. موجودات ظلمانی نیز دو قسم اند که عبارتند از جوهر تاریک، که بی نیاز از محل است و دیگری عرض-های ظلمانی، که وابسته به موجودات دیگری اند. نکته مهم در تقسیم بندی سهروردی از نور و ظلمت، درنظر گرفتن رابطه تشکیکی بهره مندی همه موجودات از حقیقت نور است، یعنی هراندازه که موجودی مجرد تر باشد از نور بیشتری بهره مند است و استقلال وجودی بیشتری دارد، که در راس این سلسله، خدا بعنوان نور الانوار جای می گیرد. از جهت معرفت شناختی، سهروردی بین نور و معرفت اشراقی ارتباط دقیقی برقرار می سازد. او ابتدا تاکید دارد که نور عین خودآگاهی و علم حضوری است و با توجه به مراتب مختلف تشکیکی موجودات، رابطه معرفتی آنها را با استفاده از دو واژه اشراق و شهود تبیین می کند. او می گوید معرفت موجودات به انوار مافوق خود به نحو شهود و مشاهده است، درحالیکه معرفت انوار عالی به موجودات پایین تر به نحو اشراق است. در اینجا، اشراق همان پرتوافکنی انوار عالی بر انوار سافل است. پس این نور و روشنایی حاصل از آن است که هم علت هستی اشیاء و هم علت شناخته شدن آنهاست و اینکه علت حقیقی همه نوربخشی وجودی و معرفتی خداست.



        يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۵
        درود چقدر عمیق و ژرف بود
        و حاصل درکی درونی درود بانو جان خندانک خندانک
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۶
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۵
        درود شاعره مهربون .نمی دونم، ظاهر مدرکی برای درک درون نیست ولی مطمئنم شما تعریف کردین و تعریف هم مشتق از معرفت و عرفانه .ممنونم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0