شنبه ۱۳ ارديبهشت
|
آخرین اشعار ناب صبا اسکندری
|
تقدیم به تمام دخترانی که قربانی جهل شدند.
روزی از جنگ پرستوها
یک عقاب پیر نالان بود
آتش از هر جا می رقصید
چاره مرگ شهر باران بود
در جهانی که تبسم مُرد
دخترک بی وقفه می خندید
از نگاهش درد می بارید
با تمام شهر می جنگید
آسمان کجاست داد تو؟
مردمان شهر نامردند!
دخترک بیچاره از بیداد
قهرمان هایش همه مَردند
یک بیابان آدمی باید
بر رگ این شهر جاری کرد
دور باید شد از این تکرار
باید از فرط جهل کاری کرد
خشم در چشم شهر می چرخید
آینه٬ ماتِ بدبیاری بود
دخترک یک گوشه افتاده
کار مردم گریه زاری بود
آسمان کجاست داد تو؟
دختران بی تاب می میرند
بعد رفتن مردم خاموش
عکسشان را قاب می گیرند.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.