سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        آنان که پروازشان . پرواز شد !!

        شعری از

        خسرو فیضی ـــــــــــــــــ ( خسرو )

        از دفتر . من غزل مرتکب شدم نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۰۶ شماره ثبت ۸۰۴۳۶
          بازدید : ۲۶۳   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر خسرو فیضی ـــــــــــــــــ ( خسرو )
        آخرین اشعار ناب خسرو فیضی ـــــــــــــــــ ( خسرو )

        . پروازی بسوی بهشت 
        .  انسان به هر مقام و به هر شان و رتبتی است
        .  بر خوان زندگانی اش از مرگ قسمتی است
        .  حکم ممات بر سر بازیچه  حیات
        .  حکم طیعیت است و به حکم مشیتی است
        .  کس را مجال نیست که بگریزد از اجل
        .  گر عاجل است و اجل حتمی قضیتی است
        .  دنیاست صحنه ای ز نمایشگه  وجود
        .  وآنجا ز داستان من و تو حکایتی است
        .  بازیگری ز ما و تماشاگری ز ما
        .  وین طرفه ترکه بازی ما خشم و شهوتی است
        .  یک تن اسیر مال شد و از سر خیال
        .  پنداشت طول عمر به طول مشیتی است
        .  یک تن به جاه غره شد و از ره غرور
        .  پنداشت قدر انسان درکسب قدرتی است
        .  مرد خدا که از سراین هر دو در گذشت
        .  دانست که این حیات . حیات موقتی است
        .  هر کس به دیده نگرد بر حیات و مرگ
        .  وندرنگاه او به مثل پند و عبرتی است
        .  آن را که روح مُرده از آن است و آرزوی
        .  گوید که زندگی خوش و مُردن مصیبتی است
        .  وآن کو ز هر چه نعمت دنیاست بی نصیب
        .  گوید که زندگی تعب و مرگ راحتی است
        .  لیکن به چشم مرد فضلیت حیات و مرگ
        .  نه در کمال عیش و نه درنقص عشرتی است
        .  مرگ از رذیلت است و حیات از فضیلت است
        .  جاوید آن که زنده به روح فضیلتی است
        .  مرگ از برای جاهل پایان زندگی است
        .  لیکن برای عالم تغییر صورتی است
        .  بسیار کس که مُرده به صورت بود ولیک
        .  با روح مُرده زنده او کم ز میتی است
        .  بسیار کس که مُرده به صورت بود ولیک  
        .  با روح زنده مُرده او زنده قوتی است
        .  آب حیات و قصه عمر دراز خضر
        .  از زندگی اهل قضیلت اشارتی است
        .  من قصیده گو نبودم خواستم ثابت کنم
        .  رحمت بر آن که در سخن از رحمت آیتی است
        .  اندیشه کن بر ضجه های مادران و فریاد های پدرانی که بیداد رسی است
        .  آتش بگیر که بدانی چه می کشند .
        .  چگونه می توان از مرگ 140 انسان بی گناه که اکثرشان دکتر و مهندس
        .   و کارشناس ارشد  و . . و . . بودند سخن بی اشک و داد گفت . می گریم
        .  و می نویسم . . آتش گرفته ام . خدایا من زبانم لال . اما تو نیزهیچ از
        .  مهربانی یادت هست ؟؟  
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۳۲
        درود بزرگوار
        غمگین و زیباست
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ ۲۰:۰۸
        درود جناب خسرو فیضی ارجمند خندانک


        زیبا سرودید خندانک

        خندانک
        اصغر محمودی( مور )
        شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۷:۵۸
        سلام بر دوست گرامی
        بسیار زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۱۹:۴۲
        سلام :
        درود بر شما گرامی دوست
        ----------
        بیش از چهارده قرن است که جرثومه خرافات و فساد و فحشا و تباهی را گردن نهاده
        پشت دلاور مردان مبارز را خالی کرده تنهایشان گذاشته ایم ،
        ننگ بر ما ...
        ----------
        هلا ! من با شمايم، هاي ! … مي پرسم كسي اينجاست ؟
        كسي اينجا پيام آورد ؟
        نگاهي، يا كه لبخندي ؟
        فشار گرم دست دوست مانندي ؟
        و مي‌بيند صدايي نيست،
        نور آشنايي نيست،
        حتي از نگاه
        مُرده اي هم رد پايي نيست
        ......
        ..............
        خدايا به كجاي اين شب تيره بياويزم قباي ژنده ي خود را ؟

        از فرط درد و اینهمه نکبت زبان شعریم به لکنت افتاده مجبور شدم از نیما ومشیری وام بگیرم :

        از همان روزی که دست حضرت قابیل
        گشت آلوده به خون هابیل
        از همان روزی که فرزندان آدم
        زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
        آدمیت مرد
        گرچه آدم زنده بود
        از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
        از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
        آدمیت مرده بود
        بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب
        گشت و گشت
        قرنها از مرگ آدم هم گذشت
        ای دریغ
        آدمیت برنگشت
        قرن ما
        روزگار
        مرگ انسانیت است
        سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
        صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
        صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
        صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
        صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
        قرن موسی چمبه هاست
        روزگار مرگ انسانیت است
        من که از پژمردن یک شاخه گل
        از نگاه ساکت یک کودک بیمار
        از فغان یک قناری در قفس
        از غم یک مرد در
        زنجیر حتی قاتلی بر دار
        اشک در چشمان و بغضم در گلوست
        وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
        مرگ او را از کجا باور کنم
        صحبت از پژمردن یک برگ نیست
        وای جنگل را بیابان میکنند
        دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
        هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
        آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
        صحبت از پژمردن یک برگ نیست
        فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
        فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
        فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
        در کویری سوت و کور
        در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
        صحبت از مرگ محبت مرگ
        عشق
        گفتگو از مرگ انسانیت است!
        فریدون مشیری /
        ------------
        درود بر شما ---------- خندانک
        بهروز دارابی
        دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ ۰۲:۲۲
        درود ها استاد دست مریزاد قلمتون سبز
        🌹🌹🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0