يکشنبه ۱۴ ارديبهشت
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
خیانت
وقتی که بر پیراهنِ زیبای احساسم لَک افتاد !
در باغِ عشق و اعتمادم دانه ی هرزِ شَک افتاد !
انگشتهایش مثل شانه بوسه میزد موی زن را ...
دیدم که از چشمَش هزاران تیرِ عیش و چشمک افتاد !
وقتی شنیدم زیر گوشش یک نفس از عشق می گفت
بر گونه ی سرخِ غرورم تا ابد نقشِ چَک افتاد !
ده سال عشقش را شبیه کودکی بر دل نشاندم
در لحظه ای با ضربِ چاقوی خیانت کودک افتاد !
رویای شیرینی مرا میبرد تا اوجِ خوشیها
امّا به رویَش ناگهان دیوارِ شومِ بختک افتاد !
پاییزِ نامردی به قلبِ باغ زد، در ماهِ خرداد !
برگِ درختِ آرزویم در بهاران تک تک افتاد !
#سمیرا_خوشرو_شبنم
|
نقدها و نظرات
|
درودتان سپاسگزارم بزرگوار،برقرار باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود