شنبه ۱۵ ارديبهشت
زاغ و روباه (نسخه ی جدید) شعری از
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۸ ۱۷:۵۳ شماره ثبت ۷۶۸۷۵
بازدید : ۵۳۷ | نظرات : ۱۵
|
|
زاغ سیاهی حلقه طلایی دید / بر منقار بِگرِفت و سریع دزید
حلقه بر حوضی آبِ زیبا بود/ حلقه زرد و زرّین، فریبا بود
حلقه ای نِکو از زنی جوان / کز قفای زاغ گشته بود دوان
زن می دوید و هی داد می زد / سنگ سمت زاغ شیاد می زد
زاغ رفت و دور بشد از آن خانه / رفت حلقه جا کند در آشیانه
بر درختی نشست در راه / می گذشت شاد درآن روباه
روباه پیش آمد بلند سلامی کرد/ زاغ هم با سر عرضِ احترامی کرد
خسته بود زاغَک از رنج جانکاه / بی خبر بود از نیرنگ روباه
روباه گفت بَه چه دمی عجب سری / در مرغان از همگان قشنگ تری
زان بال و پر سیاهِ برّاقت / خون ها شده به دلهای مشتاقت
شنیده ام که به آواز شهیر هستی/تو با صدای خوشت بی نظیر هستی
گر منّت نهی بخوانی دمی / زان آواز ناب ابریشمی
زاغ زین تعریف خوش خوشانش شد/ ذوق در سرتاپای جانش شد
خواست دهان وا کرده آوازی سر دهد/ حلقه از دستش برفت با نیرنگ بد
روباه حلقه دزدید و فوری دور شد / زاغ نالان و وامانده ی رنجور شد
حال ای خواننده ی با عقل و هوش / پند گیر زین قصّه ی پر نیش و نوش
پشت پرده بسی داستانِ زر بوده / ذهن ساده ی ما زان بی خبر بوده
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از لطف شما، محبت دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.