سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 25 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت فردوسي
7 ذو القعدة 1445
    Tuesday 14 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      سه شنبه ۲۵ ارديبهشت

      گوشَِت با من است ؟

      شعری از

      امیرحسین حسین زاده( رستان)

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۰ ۱۲:۵۲ شماره ثبت ۴۷۶۱
        بازدید : ۷۷۹   |    نظرات : ۱۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر امیرحسین حسین زاده( رستان)
      آخرین اشعار ناب امیرحسین حسین زاده( رستان)

      امانِ من از دست تو پا می­شود سر می­گذارد به فرار

       کار؟ می­کنم اضافه تا آدم بمانم...
       
      و چه فایده؟
       
      شب­های عمر مرا ساعتی دویست تومان می­خری؟
       
      مرا که یک پرستارم
       
      سفیدِ گشادی به قامتم دوخته­ ام؟
       
      و روزهای عمر یک دبیر مثلاً ورزش را ساعتی سه برابر می­اندازی...
       

      ریاضیاتت ضعیف نیست !

       
      چشمهایت ضعیف است...
       

      و اِلاّ سایه­ ی من از تو هم بلندتر می­پرد
       

      و خب البته

       شغل من اجر اخروی زیاد دارد بله
       

      من ثواب را می­گذارم توی بشقاب جلوی میهمان

       
      وبا ثواب برای زنم لباس می­خرم...
       

      و چه می­خورم؟ شام ل و ب ی ا   نگو جان تو نگو آدم نفخ می­کند

       
      و یک شبه به روزی نرسیده­ ام،!
       

      من آبرویم را هم قسطی خریده ­ام

       این حقیقت تلخ است...
       

      کاش زیاد خرج بر نمی­داشت تا بگویم:

       
      من دارم ساعتی خدا تومان ضرر بی پولی­ ام را می­دهم
       

      و دردهای مهم­تری هم هست البته

       
      که برای شنیدنش وقت قبلی نداری
       

      کوتاه بیا این راه را


      از دیرت آنقدر دورم


      که فیلسوف هم باشی فیلت نمی­تواند یاد هندوستان کند


      ما در یک عکس یادگاری هم به هم نمی­رسیم


      من تمام زندگی­ام را سیاه و سفید رفته­ام


      و حتّی از یک مورچه یاد گرفته­ام


      که گاهی هم بد نیست یکدندگی...


      زودتر پنچر می­شوند آدم­هایی که دنده به دنده


       پولی هم ندارم به شما بدهم تا سلام کنید به من، که به شما صبح بخیر بگویم
       

      آنها هم آنقدرها پول ندارند که به کسی ندهند
       

      و پولدارهایی که می­گویند ما نیستیم، این­جا گشاد گشاد راه می­روند
       

      و خب،البته عده­ای هم هستند که آفتابی می­شوند


      تا برای سایه­ هاشان صندلی رزرو کنند...
       

      من ،امّا جیب­های خالی پوشیده ­ام

       
      که دنده­هایم پیدا نباشد
       

      و خجالت هم نمی­کشم...
       


      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0