سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 1 خرداد 1403
  • روز بهره‌وري و بهينه‌سازي مصرف
  • روز بزرگداشت ملاصدرا، صدرالمتألهين
  • آغاز محاصرة اقتصادي جمهوري اسلامي ايران توسط آمريكا، 1359 هـ ش
14 ذو القعدة 1445
    Tuesday 21 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      سه شنبه ۱ خرداد

      یاد آن روزهاا

      شعری از

      ولي الله فتحي (فاتح)

      از دفتر عشق نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ آبان ۱۳۹۴ ۱۳:۳۵ شماره ثبت ۴۲۱۰۷
        بازدید : ۴۰۶   |    نظرات : ۲۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر ولي الله فتحي (فاتح)

      به نام خداوند عشق
      ........................
      یاد از آن هوای بارانی!
      در کوچه پس کوچه ­های شوق می­ گشتیم
      زیر پاها صدای خش خش بود
      خش خش برگ­ های طلایی و سرخ
      هم که بارِشِ ریز ابر خزان
      ظاهر آرام و در درون طوفان
      گام عشق بود و گام مستی بود
      در پس گفته­ های من
      ...............................امّا
      در جوابم گفته­ های تو گنگ
      ............می­ چزیدم به نم نم باران!
      گاه نسیمی و بوی نایی بود
      بهر این دل عجب هوایی بود
      من کشیدم سخن به زیبایی
      ...............تو کشیدی سخن به رؤیاها
      سخن من پر از تمّنا بود
      ..................سخن تو حدیث و رؤیا بود
      بود در میانِ هر کلامم راز
      از عطش­ های دل
      ...................ز سوز و ساز
      جان باور به باوری دیگر
      تا افق­ های گرم و سرمستی
      ........ ..........ره گشود تا ورای ایمانم
      هم­چنان گرم که پنجه ­ی احساس
      ..............می­ فشردش پنجه­ ی جانم.
      پنچه­ های تو نیز در این دست
      نبض احساس تند و گاه، شکست
      گاه می ­شد تنور جان آتش
      ...............شعله­ هایش به تا زبان جاری
      نرم دست تو هم­چنان در دست
      ...............پاک و بی­ غش زهر خطا، عاری
      بر دلم گفته­ های جانسوزت
      ......گاه می­ شد رها و گاه نشست
      ....گه خراشید، زمانی هم بشکست
      مخمل دل اسیر بود و داشت نیاز
      دل تو نیز چنین بود ، ولی که
      ...................................حسرت ناز
      ظاهرت را نما، دروغین داد
      ...........لیک درونت هوای دیگر بود.
      بود هوایی که گام برتر بود.
      .....ظاهرت ناز و باطنت پرواز
      .....................تا فراسوی قله­ ی اعجاز.
      یاد از آن هوای بارانی!
      نی که باران که عشق می ­بارید
      ....................از سخن­ های گرم و بس زیبا
      کوه یخ آب می­گردید
      ..............................از شعاع گرمی دل­­ ها
      عشق زاییده بود و جوشش داشت
      .....بر دلامان که راه کوشش داشت
      راه پاکی به پاکی باران
      یاد از آن هوای بارانی!
                           یاد از آن هوای بارانی!؟

       
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0