سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    افسوس رگ خواب دلم خام رهت شد

    شعری از

    ناهیدنوش آبادی(نوشین)

    از دفتر مثنوی نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۳۶ شماره ثبت ۲۴۲۵۴
      بازدید : ۷۳۲   |    نظرات : ۴۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر ناهیدنوش آبادی(نوشین)
    آخرین اشعار ناب ناهیدنوش آبادی(نوشین)

    منم آن شمع سیه روز ،که در بخت  تو بودم

    من هما ن حضرت دیروز ،که هم تخت تو بودم

      دیروز پر از نفرت سیگار به دستهای تو گریان

    امروز  ولی، عاشق سیگار،به لبهای  تو خندان

     افسوس،  رگِ خوابِ دلم ،خام  رهت  شد

     قیدِ همه را هم زده وهمسفرت   شد

    ...دیروزِ من ِ ِ ساده ی عاشق،  چه غافل

    ...امروزِ من ِ ِشاهد ِالوات  ، چه  باطل

    دیوانه ی "الله ... و...صَمَد... بودم و هستم

    هیهات چه کردم ،که در خانه ی، ابلیس  نشستم

    دیروز نگاهم به زمین و قدمی  راه نرفتم

     این عشق ، چنان کوفت زمینم ،  که بیراه برفتم

    شاعر! منم  آن راهب دیروز که  تسبیح بدستم

    القصّه که امروزشدم  شاعری شیاد که مستم

    امروز ببین ، خائن و کلاش شدم عین خود تو

    شاعر شدم اما بخدا شاعری فحاش شدم عین خود تو

    .

    .

    .

    گفتی  که ره عشق ، همان راه  بهشت است عزیزم 

    با عشق  تو اما ،...چه کنم، هیچ به مقصد نرسیدم

    .

    ناهید نوش آبادی(نوشین)

    اسفندماه1392

     

    توباور داشتی که اگر پا در راه عاشقی بگذاری به عرش می رسی  غافل از اینکه هرکسی لایق عشق واقعیه ؟اصلا معنی عشق رو چند درصد آدما می دونن که اون بدونه؟ انکه کنارش احساس امنیت نکنی احساس نکنی سعادت    پیدا کردی و بزرگ شدی  واحساس نکنی بهش اعتماد داری  اصلا اسم این بختک رو میشه گذاشت عشق  ؟این بختک شوم به اسم عشق پهن شدروی تمام زندگیت سایه اش   مثل تارهای عنکبوت تمام زندگی تو رودر هم پیچوند خودشو به اسم عشق به تو غالب کرد و حسابی تاخت تا جا داشت تاخت .تا مرز نابودیت پیش رفت این اسمش عشقه؟در کجای این راه عاشقی بزرگ شدی؟کجاش دلهره ی شیرین اومد سراغت؟کجای راه پیشش احساس امنیت کردی؟و کجاها تونستی بهش اعتماد کنی بدون نگرانی؟

    . گفتم و باور نکردی که این راه بَلَده راه می خواد ادم راه می خواهد ولی کو اون گوش شنوا.؟عقل کل بودی جانم

     عزیزم:در عشق تقلید ممکن نیست. در عشق کپی مفهوم ندارد.عشق رابه دیگران  دیکته نکن ونگذار دیگران هم برات دیکته کنند تنها عشق خودت را مشق کن غلط گیری کن پاک نویس کن  دوباره      تمرین کن و دوباره مشق کن راه عشق  وخود عشق ، بازی خطر ناکیه و در عین حال عجیب دوست داشتنی و شاید خیلی  خیلی لازم  حالا عشق به هرچی و هر کی .لااقل در عشق خودت باش خودِ خودت

    و تنها اینو بدون که عشق من با  عشق تو خیلی فرق داشت

    ...این چیزی بود  که تو نفهمیدی

    .

    و

    .

    با  دو دستش هی سرش را می فشارد  

          مردی که روی هر دو پایش لنگ دارد

    مردی که ده سال از اسارت روی اسمش 

    یک حاجی ویک سردوشی و.....دارد

    بازم تشنج کرده این موجی دارد  

      هی جمله های برهمی را میپراند

    (قناسه ها تخریب چی ها راسه نقطه

    همسنگرم جا خورده بود با سه نقطه

    بند اسارت را بدستم دید اما

    (خبر برده است مُردم تا سه نقطه

    .

    !!!...  فکر زنی که تازه یکهفته ست با من...

    درد اسارت را برایم سخت میکرد  

    انگار اسارت داشت آسه آسه    

     اورا کنار دیگری خوشبخت میکرد

    حاجی تشنج کرده حاجی درد دارد  

     با دو دستش هی سرش را میفشارد

    این مرد در اسارت فحش خورده

    ده سال پیش  اینجا خبر دادند مردانه مُرده

    ده سال پیش  انجا خودش را بند در بند

    اینجا کبوتر بچه اش را باز برده

    مردی که ده سالست در غربت خاک خورده

    پیراهنش از پشت ولله چاک خورده

    برگشت و دید ...تُف بر اسارت

    اسمش کنار اسم بانو لاک خورده

    هی اینطرف هی انطرف سر درد دارد

    مثل کسی که شیره و تریاک دارد

    .

    ای کاش می مردم نمیدیدم خدایا

    ای کاش میمردم نمیدیدم که حالا

    .

    (انجا بدون تو دلی که تنگ می شد)

    (اینجا بدون تو هوا سرد است بانو)

    (شاعر : ؟؟؟)

    عشق من  فرزند یکی ازشبیه ترینا به اینای خوبه نه اینای نه زیاد خوب .  عشق من خون امثال اینای خیلی خوب  تویه رگهای قشنگشه که اینطوری از عشقشون مینویسن  و مردایی

    ....  مثل  مردتو اونطوری ،که دیدی با عشق کسی مثل تو چه کرد   ،خوب  حالا واقع بین باش مثل همیشه خوب ببین فرق از کجا تا به کجاست؟ .یادت نره خدا خیلی با توست  خیلی نزدیک تو،سخته ولی تو خدا روکنارت  داری  سختی رو تحمل کن بهش فکر کن به کارایی که کردی و کارایی که کرد و دوباره قشنگتر از گذشته زندگی کن خدا همین نزدیکیهاست  عزیزم

        دوستان   تا بعداگه  اون بخواد  

                                                                                            

     
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0