سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 خرداد 1404
  • فتح خرمشهر در عمليات بيت المقدس، 1361 هـ ش - روز مقاومت، ايثار و پيروزي
28 ذو القعدة 1446
    Saturday 24 May 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      مهربانی جایگاهی در قدرت ندارد...برای یک بار هم شده طعم قدرت را باید چشید >گذشت تااطلاع ثانوی تعطیل⛔️

      شنبه ۳ خرداد

      سه‌راهِ مشعشع

      شعری از

      آرمین اسدزاد (الف)

      از دفتر نـخـــــــــــــــــوان نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۹۱۰
        بازدید : ۲۹۵   |    نظرات : ۵۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      در سه‌راهی به کاشانه‌ام نزدیک‌
      ضلعِ جنوب‌ش را ایستاده
      این‌کاره‌ای مُشَعشَع را
      برایِ محرمیّت صیغه می‌خواندم
      سرِ پایی...
      که اِلی‌الوَراء صیحه‌ای الوهی
      مطنطن
      بر ستون‌هایِ طاقِ آسمان تاب انداخت؛
      سقفِ زمین قوسید
      و پیمودش چاکی سر به سر:
      بهمنِ پرهایِ سپید سرازیر...
      آشفته‌ترین‌ها هم برآشفته‌‌اند انگار
      که کابوسِ بیداری
      حتی خفتگان را نیز
      وَرپرانده از چُرتِ زهرماری؛
      همگان می‌دویدند:
      و شدند پیژامه‌ها نشانِ هول از مهابت...
       
                     دست‌م را هیچ نگرفته آخر
                     وَه که مه‌رویان چه هرزه‌پایند...
                     شبیهِ دیگران... شبیهِ این دوندگان!
       
      برمی‌گشتم راهِ خانه را خالی
      که رعشه‌یِ آسمان
      فرو افتاد بر اعصابِ خیابان
      هوا لرزید
      تار رفتم
      در مردمک‌هایم معوج شد سه‌راه...
      از صرفِ حضور بود
      که فرشتگانِ سرازیر از فراز
      کوفتند پای بر فرود!
      هرچند ماهیچه‌هایم را لرزه‌ای مبهم
      اما محکم
      رفتم به کیفر خواستن
      - ربودید شمایان هم‌خوابگیِ حلالم را!
      بَه‌ که خوشم باشد تقاص:
      بگرفتم سخت بالِ سلسله‌جنبان‌شان
      و بکندم شاه‌پرش از بیخ!
      تا که خالیِ خالیِ خالی نروم
      تا که تنهایی را 
      در دواتِ خوش‌نویسی حل کنم...
       
                     پژواکِ اعجاب می‌رفت که بالا بگیرد
                     در گوشم ‌می‌تپیدش هی تیزتر
                     - خموش ای فروترانِ صیغه‌دزد...
       
      کاغذ، جوهر، شاه‌پر حاضر
      نوشتم خ
      "خا" بود که در انحنایش یافتم کنون‌م را:
      حسی شبیه لیزیدن به انزوا
      و در ساق‌هایم بی‌قراری؛
      رفتن می‌باید مرا!
      که بی‌هوا آمد "واوِ" عطف و زد چنبر
      حلقه‌اش را به دورِ حلقم
      - کو روحی که معطوف شوم به آن، کودن؟!
      پس شاه‌پر به جوهر آغشتمش
      و خطِ بطلان کشیدم بر آن ماروَش
      واجِ عبث بی‌اثر درگذشت...
      لیک در زاویه‌یِ "دال"
      لحظه‌ای چنان تا خوردم
      شد پای و کَلِّه هم‌تراز
      - گر رفتنی هست اندیشه باید؟!
      چه دیدگاهِ چرتی
      خوش کرده جای در تایِ تو ای نادال!
      رفتن‌ست و رفتن‌ست و رفتن‌ست...
      هرچه هست دنیا را
      می‌نمایاند خود را به راه!
      ماندن حتی حیوانِ خانگی هم ندارد برایِ همراهی...
      و اما آن رعنا "آ"
      نازنین "الف" را خودم دیدم مستطاب
      خودم که راست ایستاده‌ام
      حتی به وقتِ افتادن
      و به گاهِ ریختن فرو
      که "الف" راست برافراشتگی!
      - آن بالا چه تنهایی "آ"
      و فروریختم تنهایی را
      آوارِ "خا" و "واو" و "دال" نیز بر سرم...
      آن مه‌رویِ مشعشع
      هیچ می‌بینید چگونه هنوز استوار اِستاده‌ام؟
      هه
      مرا همان بِه که باز هم بروم باز...
       
                     با خصم درافتادن
                     به زانکه واج را دادن دست
                     مضافاً گُه بر گورِ هفت جدِّ هنر باد!
      ۸
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      ۲ روز پیش
      تا که تنهایی را
      در دواتِ خوش‌نویسی حل کنم...
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر استاد آرمین
      زیبا قلم زدید
      متفاوت و خاص خودتان
      والبته کمی سخت برای تنبلهایی مثل من
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک

      آرمین اسدزاد (الف)
      درودم بر بانوی واژه‌ها
      طبق معمول بنده‌نوازی می‌فرمایید
      و مطمئنم سخت نیست برایتان، از روی فروتنی چنین می‌گویید
      چرا که فاش گفتید:
      محو کردن تنهایی با هنر؛ یکی از گرانیگاه‌های این شعرست...
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۱۹ ساعت پیش
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و طولانی است خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۲ ساعت پیش
      درود بر جناب استکی بزرگوار
      قدم‌رنجه فرمودید
      سپاس از همراهی حضرتعالی
      در پناه حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      ۱۸ ساعت پیش
      تسویه حسابتون با نیروهای غیبی برام جالب بود خندانک
      تقابل درونی‌رو رمزآلود به تصویر کشیدید خندانک
      از یه سو بنظر می‌رسه قدرت و اختیار دستتونه (مثل صیغه خوندن، مقابله با فرشتگان و...) اما در میانه‌های شعر همه چیز از کنترل خارج میشهه، شعرتون دچار اتفاقی شبه الهی میشهه(زمین قوس می‌کنه، آسمون فرو می‌ریزه، واج‌ها گلورو می‌گیرند) و شمای شاعر نه تنها قهرمان قصه‌تون نیستید بلکههه قربانی معنا هم هستید...

      در کل بسیار پیچیده و سخت می‌نویسید خندانک
      راستی حضور غایب اما پررنگ زن‌رو هم دیدم خندانک
      به شکلی خفن‌آلود خندانک

      درود بر شما بزرگوار خندانک
      آدینه بخیر خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      درودم بر شاهزاده‌ی این محفل ناب
      وسعت دامنه‌ی نگاه دقیق‌تان را می‌ستایم
      مزین فرموده‌اید صفحه‌ی بنده را با حضور مثمرثمرتان
      سپاسگزارم
      و می‌سپارمتان به دست حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      ۲ روز پیش
      جغرافیای خانه چه نمودی داره در کارهاتون
      البته اگه کاشانک در نظر بگیریم واقعا هم مکان عجیبی هست
      جنوبش یادآور شاه پر و غرب‌ش هم چه و چه

      در شعر قبلیتون واژه فروهر فکر کنم گمراهم کرد و نزدیک بود که
      با اتوبوس کذایی برم تو دره ولی بعد حس کردم ماجرا بهنگامه
      و داستان خاک است و تمدن و کاشتنیها همان سیصد و چند دانشجو .
      عجله نمیکنم ولی کدهای این شعر به نظرم روشن هستن

      انکار پایان هم در مورد اهمیت و حتی ستایش پراتیک هست خندانک

      با خوانش مجدد خدمت میرسم خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      درودم بر دوست، جناب به‌گزین ارجمند
      رولان بارت زمانی که ایده‌ی مرگ مولف را مطرح کرد، مرا دید که برایش سر تایید تکان دادم...
      پس به جای هر حرفی، صرفاً شگفتی خودم از برداشت خلاقانه و سنت‌شکن حضرتعالی را بیان می‌کنم: احسنت بر این ذهن پویا!

      یک روشنگری خیلی کوچک: نه منزل بنده، که مقر اصلی دانشگاه تهران مرکز شهرک وسیعی‌ست در محله‌ی سوهانک؛ که در زمستان‌ها استاد و دانشجو همگی با چوب اسکی یا تیوب در شیب محالش تردد می‌کنیم... برف و بوران کوهپایه هم جای خود. آخر که، گرچه می‌شد این آن باشد و آن این، ولی اینگونه نشده اینجا...

      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      ۲ روز پیش
      مضافاً گُه بر گورِ هفت جدِّ هنر باد!

      سلام بر آرمین آزاد که همواره استوار می‌رود راه سوم را (راه اول که از آن آمده و خیال برگشت ندارد، راه دوم بن‌بست، راه سوم آزاد راه به هر کجا به جز ...) خندانک (جالبه ایموجی هم : 3 :است خیلی سه شد)
      اندیشه که همسفر و پای رفتنه و اهل ماندن نیست که اگر بماند نیست می‌شود، اگر همراه ببریمش رفیق شفیق... است اگر نبریم دنبالمان می‌آید و گاه گاه خودش را به ما می‌رساند و ملامت...


      ... به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما را


      پ.ن: وقتی که پای آسمان در میان باشد شاید که چو وابینی خیر تو در این باشدخندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلامم به دوست و همراه گرام آسِّد مرتضی
      والا ما را با اول و دوم و سوم کار نیست، هر کجایی که هست چیزی برای دریافتن، مسیرش را رهسپارم، حتی از آن 3 هم ابا ندارم تا جایی که چیزی بیفزاید.
      و اندیشه اگر ماند به نشخوار خودش میافتد و اخلاط پس می‌دهد، پس نمی‌اندیشم به رفتن، می‌روم، اندیشه خود میاید و در راه می‌بالد.
      آخر: بزرگی‌تونو می‌رسونم اخوی البته اگه پیش‌تر از ما اونجا نبودی...

      پ.ن: صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا؟
      بـبـیـن تفـاوتِ رَه کز کجـاست تـا به کجا
      دلـم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سـالوس
      کجـاست دِیرِ مُغـان و شـرابِ ناب کجا؟
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      کارت درسته رفیق...
      کمترینم، بزرگوارید...
      آخر: همه آرزویم اما ....

      پ.ن: نوشتان باد شرب مدام
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      ۲ روز پیش
      درودتان جناب الف ارجمند شاعر گرامی 👏🌼🤞💐✨🌸
      بسیار زیبا و دلنشین🌿🙏🍻👏👏👏
      قلمتان پایا🍃🍃🍃
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلام جناب مدهوش بزرگوار
      سپاس از حضورتان
      دست حق به همراه‌تان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      ۲ روز پیش
      درود برادر استاد اسدزاد اگر چند بار دیگر شعرتان را بخوانم فکر نکنم کد هایی را که در شعر گذاشته ای باز کنم
      کلید شعر تان نسبت به کلیدهایی که در شعرهای دیگران است متفاوت تر و متمایز تر است اعتراف می کنم سرایش در این شعر یک اعتقاد و اندیشه بزرگ در ان نهفته است که من از آن بی خبرم اندیشه ای که مدام پیروزی قله های فراتر از ذهن دیگران را در سر دارد اینها را می نویسم اعتراف نامه ی خقیر است که هرگز نتوانستم کدی بگشایم
      اما چیزی که متوجه شدم این بود هویت مرگ مولف که خواننده بتواند به اندازه ی درک خود به اندیشه تان راه سحر را پیدا کند
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      آرمین اسدزاد (الف)
      درودم بر دوست
      بیایید اینگونه بگوییم:
      زبان و تصویر و موسیقی در هم می‌تنند تا شعر آغاز شود. حال اگر خود شعر این درهم‌تنیدگی باشد چه؟ جمله‌ی پیچیده‌ایست اما پنهان‌ترین لایه‌ی این اثر را آشکار می‌کند... مابقی لایه‌ها هم بعضی را دوستان اشاره کردند، بعضی هم در خود کلمات است؛ سخت نگیرید.
      و برادر مباد که آن سودا به سرم راه یابد
      که خاک پای شما و دوستان هستم...
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      ۲ روز پیش
      درود دیگر از خوانش دوباره شعر تان تصاویر و ترکیب ها ی بکر در ان دیدم که انگشت به دهان روزگار ماندم
      اعصاب خیابان واقعا عالی ست
      لیز در انزوابازهم بکر تر و جالب
      هم خوابگی حلال
      شاه پر از بیخ
      چنبر زدن
      اما چیزی که از این شعر دستگیرم شد تنهایی شاعر و بازی با چند واژه تنها
      ودر انتها الف را استمداد کردن
      آ را استمداد کردن
      الف می تواند اول اسم الله باشد می تواند تخلص شاعر باشد
      اوردن حرف دال
      و چند واژه دیگر در تنهایی برای من جالب بود
      پس جوهر این شعر برای نوشتن تنهایی ست
      تنهایی در دوات حل کردن است
      البته باید گفت حرف های بیشتری برای گفتن دارد شعری وسیع محور است
      سپاس
      اگر چیزی دوباره دستگیرم شد بر می گردم
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلام دوباره
      چوب‌کاری می‌فرمایید بزرگوار
      منت‌دار شدم
      سپاس مجدد
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      ۲ روز پیش
      درود تان گرامی
      بسیارزیبا بود
      قلم سبزتان ماندگار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلام بزرگوار
      سپاسگزارم از توجه‌تان
      یا حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مرتضی میرزادوست
      ۲ روز پیش
      سلام و عرض ارادت جناب اسدزاد گرامی خندانک
      زیباست و پر از رمز و راز
      خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      درودم بر شما بزرگوار
      قدم‌رنجه فرمودید
      سپاس از حضورتان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدکریمی (پویا)
      دیروز
      درود جناب اسدزاده
      سپید درخشان تان را خواندم و هنوز به لایه های زیرینش راه نیافتم باشد تا فرصتی دیگر🌷🌷🌷
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلامم را پذیرا باشید
      مزین فرمودید با حضورتان
      دست حق یارتان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      دیروز
      زنده باشید آرمین جان
      خندانک
      بله متوجه بودم . در واقع گفتگویی که سالها پیش با خانم عجم شاعر محترم و توانای سایت داشتین رو خوندم خندانک
      حالا اینجا چون گفته بودید نزدیک کاشانه ام و سه راه و ...
      گفتم شاید در ذهن شاعر کاشانک و نیاوران به نوعی موثر بوده
      و طبیعتا جماران و ...
      الان که خوندم تازه فهمیدم که لااقل بخشی از روایت از داخل خودرویی است خندانک ای دل غافل چرا انقدر باید یک کد مسلط بشه که سایر کدود ! دیده نشن.

      ولی از من میشنوین کاشانک در مرزهای ناخودآگاه خودآگاهانه بوده . خندانک باز باید خواند
      خوشوقتم از حضورتون
      آرمین اسدزاد (الف)
      درودی دوباره
      برادر الحق که امان از دل غافل
      اون بخش داخلی‌رو خودمم ندیده بودم؟!!

      روشن شدم از حضور پرمهرتان
      لذتی‌ست هم‌صحبتی با حضرتعالی
      در پناه حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      دیروز
      درود وعرض ارادت خندانک
      قبلا هم گفتم اشعارتون انسان رو وادار به کنکاش میکنه ..نیم ساعتی هست در صفحه ی شما گیر کردم ☺️
      انقدر زیباست وسخت که نمیشود همین طور از این صفحه گذشت ..این شعر رو از بقیه اشعارتون بیشتر دوست داشتم ..بر می گردم خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      درودم بر بانوی آرامش
      خجالت‌زده می‌فرمایید...
      خرسندم که توانستم توجه‌تان را جلب کنم
      همین خود دنیایی‌ست برایم
      دست حق یارتان
      و منتظر می‌مانم...
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      دیروز
      درودی دیگر ..
      چیزی که از این شعر زیبا فهمیدم اینه ک ..اول این بگم من راحت حرف میزنم واز قلمبه سلمبه حرف زدن خوشم نمیاد 😅
      واما شعر ..

      برداشت من این بود که راه های مختلف وشاید درستی رو انتخاب کردید برای اینکه تنها نباشید واز تنهایی در بیاد شاعر ..اما به هر دلیلی در محکمه ای که خودشاعر قاضی ایست حکم به تنهایی خود با زندگی کردن با هنر میده ..
      وهنر رو به عقد خودش در میاره وهمراه ...
      امیدوارم نزدیک باشه درک من از شعرتون به اون موضوعی که در ذهن شما بوده
      موفق باشید ...در مسیر زندگی خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      مجدداً سلام بانو
      نمی‌دانم کدام ویژگی‌ست که نادانسته می‌پیچد به سروده‌هایم و آنان را شبیه به حدیث‌ نفس می‌کند؟! اکثر دوستان راوی و شاعر را یکی دیده‌اند که مطمئناً یک واکاوی دوباره در آثارم را واجب می‌کند...
      اما بیایید اول بین راوی شعر و شاعر شعر تمایز قائل بشویم...

      «مه‌رویان گریزپایند شبیه همه...» راوی بین خود و دیگران خط‌کشی می‌کند: تنهایی خودخواسته؟! یا خستگی از گشتن و نیافتن آنکه بتواند او را معشوق بداند؟!
      «تا که خالیِ خالیِ خالی نروم...» راوی می‌خواهد خلأ تنهایی را با هنر پر کند؟! اما هنر خوشنویسی حاضر به همراهی نیست که می‌شود؛ «گه بر گور هفت جد هنر باد!»

      حضور گرم و ثمردارتان را بسیار سپاسگزارم
      در پناه حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      دیروز
      در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
      شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

      نقطهٔ عشق نمودم به تو هان سهو مکن
      ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

      کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
      کی روی ره؟ ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

      تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای
      ور خود از تخمهٔ جمشید و فریدون باشی

      - گر رفتنی هست اندیشه باید؟!
      چه دیدگاهِ چرتی

      هنوز درگیرم با این دیدگاه چرتم خندانک
      مگر میشه بی اندیشه و عاقبت اندیشی قدم برداشت؟!
      مجنون هم به مقصد نرسید! رسید؟

      علی(علیه السلام):«الفکر فی العواقب،‌ ینْجی مِنْ المعاطب
      «اندیشیدن در پی‌آمدهای رفتارها، انسان را از مهلکه‌ها نجات می‌دهد» غرر الحکم و درر الکلم
      قَالَ الصادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : صَلاَحُ حَالِ اَلتَّعَايُشِ وَ اَلتَّعَاشُرِ مِلْءُ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ
      صلاح حال زندگانى و معاشرت با هم يك پيمانه پر است كه دو سومش هوش و يك سومش ناديده گرفتن است. تحف العقول
      اگر ما بخواهيم بدون مطالعه و دقت كار كنيم مواجه با شكست خواهيم شد ولى اگر بخواهيم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پيش‌بينى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل کنیم به اين آسانى قادر بر انجام كارى نيستيم و ...
      پس فرمود دو سوّم هوشیاری و يك سوّم تغافل.





      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      سلام مجدد بر دوست گرانقدر
      مساله دوتاست:
      یک: انتخاب بین رفتن و ماندن
      دو: حال سنجیدن عواقب و تاثیرات آنچه انتخاب شده

      من شاعر (نه راوی شعر، شخص خودم) انتخاب بین رفتن یا ماندن را قویاً نفی کرده و می‌گویم: اصلاً مگر نیازی به انتخاب است بین این دو؟ «رفتن‌ست و رفتن‌ست و رفتن‌ست...» پس نفس اندیشیدن در این باب را مردود اعلام می‌کنم (به عنوان یک فلسفه‌ی شخصی)
      حال که مشخص شده که می‌روم، اینجا اندیشه‌ی اینکه به کجا، چگونه، تا کِی؟ که چه شود؟ و غیره را... شخصاً صدالبت که لازم می‌دانم بی هیچ حرف پیش و پس!

      حال آیا این شد نفی درگیری با دیدگاه چرت دال/نادال؟

      ارادت مستدام و مراتب سپاس
      از همراهی مستعلای حضرتعالی
      یا حق
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      سید مرتضی سیدی
      ۹ ساعت پیش
      بسیار خوب خندانک

      سلام استاد جان خندانک

      چنین خوب چرایی

      بزرگواری و محبت و لطفتان را بیشمار سپاس خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      امیر وحدتی        یگانه
      دیروز
      درودها بر آرمین عزیز.
      آزاد بلندی را مهمانتان
      شده و لذت بردم.
      قلمتان توانا و بختتان.بلند باد.
      خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      درودم بر جناب یگانه‌ی ارجمند
      حضورتان را سپاس می‌گویم
      و خرسندم که باب طبع‌تان بوده..
      دست حق یارتان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      ۱۸ ساعت پیش
      درود بر جناب اسد زاد سنگین سُرا
      زیباست و اندیشمندانه
      خندانک خندانک خندانک
      فقط یه سوال
      شما که تنهایی را در دوات خوشنویسی حل می کنید
      چرا از هفت جد هنر می نالید خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      درودم بر جناب سرمازه گرامی
      سپاس از حضور و خوانش دقت‌مندانه
      من نه، راوی شعر می‌خواست خلأ تنهایی را با هنر پر کند که هنر نه تنها پا نداد، بلکه تشدید هم کرد حس تنهایی... راوی زخم‌هورده نیز طبعاً زبان به گلایه گشود...
      دست حق یارتان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      ۱۶ ساعت پیش
      سلام
      خیلی دوست داشتم بفهمم چی گرفتم،
      اما اصلا نگرفتم که چی فهمیدم.
      خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      سلام بر شما بزرگوار
      از اینکه در این سروده
      تجربه‌ی تلخ ندانستن و نفهمیدن
      برای شما رقم خورده
      بسیار متاسفم: عذرخواهی بنده را بپذیرید
      یا حق
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دانیال حاجی زاده (اشک)
      ۱۱ ساعت پیش
      من نتونستم قفل شعر شما را اندکی هم باز کنم تا چند ماه هم نمیتونم ، فقط فهمیدم انگار در حالی که تنهایی رو در آغوش گرفتید با حس غضب و درماندگی و هم عاقلانه و هم معترضانه ، دنبال یک حقیقت و شخص گمشده ای میگردی ، دنبال کسی که نیست ، یه حسی به من میگه یه موجود رویایی و یا حقیقی در شعر شما گم شده و تا آخر هم پیدا نمیشه ، البته شاید اشتباه فهمیده باشم خندانک خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      آرمین اسدزاد (الف)
      ۱۱ ساعت پیش
      سلامم بر شما جناب حاجی‌زاده گرامی
      دیدگاه حساب‌شده‌ای را بیان نمودید: آخر هم پیدا نمی‌شود!
      فقط اینکه هرچه آمد و شد، از عمل راوی شعر است نه من شاعر...

      حضور گرمتان را خوش‌آمد می‌گویم
      دست حق یارتان
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      خندانک
      خندانک خوش آمدید خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1