شنبه ۱۳ ارديبهشت
لنگر شعری از حسام رجبی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۴۴ شماره ثبت ۱۳۵۸۱۱
بازدید : ۱۴۴ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب حسام رجبی
|
بگذارهمین اول کار
اعتراف کنم:
من پیراهنی هستم
که به عشق آغوش تو
تمام عمر
روی تنِ مانکنها زار زدم
و
تو لنگری در مغز من هستی
که به هر چیزی فکر می کنم
از تو آویزان می شود
اعتراف می کنم
اسم تو
از یادِ من
می گذرد
و می رود
اما نمی رود...
اعتراف می کنم
ساعت بعد از آن روز
ایستاد!!
اما عقرب ها ،
دور سَرم
هنوز می چرخند
هوای تو باران را
در من می ریزد
اعتراف می...
(ظاهراً
بقیه یِ این شعر
زیر بازجویی از بین رفت است )
حسام رجبی
#لنگر
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام خییییییلییی بهتر شد خصوصا آخرش قول میدم اینطوری ذخیره ش کنم ممنون از حسن نظر و وقتی که گذاشتین ... | |
|
سلام استاد جان | |
|
سلام استاد دزفولی | |
|
داداش آرمان عزیز ممنون از وقتی که گذاشتی | |
|
سلام استاد عزیز | |
|
سلام استاد تقدیم به نگاه شما | |
|
سلام دادش عزیز | |
|
سلام و ممنون از نگاه شما | |
|
سلام استاد دیگ نفس های آخر بود | |
|
سلام و ممنون از نگاه پر مهر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اعتراف کنم:
من
پیراهنی هستم
که به عشق آغوشت
تمام عمر
روی تنِ مانکنها زار زدم...
و تو
لنگری در مغزم هستی
که به هر چیزی فکر میکنم
از تو آویزان میشود...
اعتراف میکنم
نامت
از یادِم
میگذرد
و میرود
اما نمی رود...
اعتراف می کنم
ساعت، بعد از آن روز
ایستاد!!
اما عقربها
دور سَرم
هنوز می چرخند...
.
.
.
هوای تو باران را
در من میریزد...
اعتراف می...
(شعر، زیر بازجویی جان داد...)
درود بر جناب رجبی ارجمند
خیلی قشنگعع و بااحساس...
من این مدلی خوندم... قصدم ویرایش نبود...🙈
شعریت اثر بالاست
سلامت و ثروتمند باشید