نمی دانستم

درود بر دوست ورویردی‌مان..
بااحساس و زیباست
شاد باشید

باسلام
بسیار زیباست
(نمی دانستم روزی تو می‌روی و برای توشه راه آرزوهای مرا میبری)

شاد باشید

درود بانو
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود

درود

درود بر شما بانوی گرامی..
زیبا اما اندوهگین سرودید..
درپناه حضرت حق شادمانه زنده باشید..

درودها بانو🌹

دلنوشته ی زیبایی ست

سلام
زیبا بود
قلمتون سبز
پایدارواستوارباشید
شاعرگرامی

درود بانو یار احمدی گرامی
زیبا بود دلنوشته ایی از دل بسیاری جوانها بود
حال بدان آن روزها خیلی وقته رسیده

پایدار باشین دلتون شاد

🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸

دلنوشته‌ای دلنشین و تاثیرگذار 🌹
و این یعنی در انتقال احساس به مخاطب، موفق بوده‌اید🌹
درود و آفرین بر شما شاعر جوان و مستعد🌹

تقدیم به شما دختر بااحساس و اندیشمندم🌹 :

من آهِ باد را
در سينه ي افسرده ي پائيز مي بينم
و شوق آسمان را
در طلوع تازه ي يك فصل...
من عشق و آتش و افسانه را
در سوز سرما دوست دارم
و دست سايه را
در آفتاب داغ تابستان...
من از ديوار تنهايي نمي ترسم
من از شب چون شهابي راز مي پرسم
و غم را
در نگاه عاشقي آواره مي خوانم
و شوق بودنِ يك شاخه ي خشكيده را در آب مي دانم
و مي دانم
كه ماهي در بلور عيد غمگين است
و مي دانم
كه گل در خاك گلدان در عذاب است
و مي دانم
كه آتش گاه ميل دود و دم دارد...

من احساس شقايقهاي وحشي را
به زير بار سنگين طبيعت
خوب مي دانم
و مي دانم گياهان زيادي
تكيه بر دشت خدا دارند:
گياهاني پر از انگيزه همچون سرو
گياهاني پر از رنگیزه همچون راش...
من از دل گاه همچون كودكي بازيچه مي خواهم
و گاهي آسماني پيش چشمم تنگ و تاريك است...
ولي انگار مي دانم
كه در رگهاي يك بيمار
اميد زندگي جاريست
و مي دانم
كه در چشمان يك محبوس
نگاه ِ گرم آزادي نمي ميرد
و مي دانم
كه روح زندگي زيباست...

(م. فریاد)

تندرست و شاد باشید🌹

درود بر بانوی بزرگوار
سلامت باشید به مهر

درود بر شما
دل شاد و شیرین کام باشید

دلنوشته ی زیبایی بود، موفق باشید

زیبا بود و غمگین