صفحه رسمی شاعر شاهزاده خانوم
|
شاهزاده خانوم
|
تاریخ تولد: | شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۲۵ |
برج تولد: | |
گروه: | شاعران سپید |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۴۸۲۳ |
تا کنون 600 کاربر 6775 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: بوی نَم ِ ترس آزارش میداد؛ دائما قلنج انگشتانش را میشکست و از پنجرهی نگرانی به آیندهی ماتَش خیره شده بود و به صعود از ارتفاعات تنهایی میاندیشید...
«شاهزاده»
و در نهایت اینکه...
در قلب هر سیاهی فصل جدیدی از رویش من آغاز خواهد شد.. مرا از هیچ رویداد تلخی هراسی نیست..چرا که این من ِِ شگفت انگیز آگاه بارها به من . سر به هوای ِِ ناگاه ثابت کرده.. می توانم بسازم فردایی را که دیروزش به منفی صفر درجه ی بودن رسیده بود.. *شاهزاده* |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۱۲۹۸۳۸ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۳۲۹
ثبت شده با شماره ۱۲۹۰۱۱ در تاریخ يکشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۳۵
نظرات: ۲۸۵
ثبت شده با شماره ۱۲۸۹۰۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۴۰
نظرات: ۲۵۳
ثبت شده با شماره ۱۲۷۰۷۹ در تاریخ جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۴۸
نظرات: ۵۴۷
ثبت شده با شماره ۱۲۶۳۳۳ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ ۲۳:۴۹
نظرات: ۳۴۷
مجموع ۳۴ پست فعال در ۷ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر شاهزاده خانوم
|
|
*همه* از اینکه برای تو *خاص* شده بود در پوست خود نمیگنجید. کمکم به شخصیت جدیدی که برای او در نظر گرفته بودی، خو گرفته و باور کرده بود که دیگر *همه* نیست و *خاص* است... *خاص* است،
|
|
دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۲۳
نظرات: ۵۵
|
|
مهم نیست درباره من چه فکر می کنی، مهم آن چیزی است که من از خود میدانم*.. قالب یک آرامش محض، برای دوری از هر نوع جنگ و جدل روانی، که گاها یادمان می رود چه میدانیم.. پس ناخواسته در
|
|
يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۰
نظرات: ۹۰
|
|
*اراده* گیج و گم بود. چند وقتی میشد، از هر سو میرفت به بن بست میرسید. گاهی میایستاد و نفسی تازه میکرد. به خیالش، این بار پولادین است. حرکت را که آغاز
|
|
پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۲۴
نظرات: ۷۷
|
|
او.. نمیدانست.. با حصار.. میانه خوبی ندارم با خودخواهی هر چه تمامتر.. حصاری از *چه کنم.. چه نکنم* برایم کشید و مرا.. در عذاب ِ حصار ِ منزجرکنندهای رها کرد میگفت.
|
|
يکشنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۲۲
نظرات: ۸۶
|
|
امضاء روح.. امضاء جسم.. در حقیقت یک امضاء کافی بود.. روح و جسم از هم جدا نبودند.. ولیکن مدتها بود که روح.. سرگردان و جسم از این سرگردانی روح.. گستاخ و جسور.. افسار ِ هیچ کدام
|
|
دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۵
نظرات: ۴۶
مجموع ۵۲ پست فعال در ۱۱ صفحه |