و بعد کسی هم بود که نقاب نداشت
اما چشمان کور من یوسفش میپنداشت
گلی باز به جمال بی نقطه اش ،
خواهرش رباتی بود که به او گفته بودند
بی آنکه سوز سرودی را حس کنی
برای دبستانیها شعر بگو
و بی آنکه دامن دلت خیس شود
به بوی دریا مومن شو !!
خواهرش زیبا بود
مثل نگاه آمرانه ی لوسترها به گلدان کاغذی کوچکی بر روی میز و زیبایی را دوست داشت
اما آنرا از جمهور جنبندگان پنهان میکرد
و جای طلوع خورشید عادت داشت
کله ی کوه را سوراخ کند
و مادرش
گله گذار همه ی گلها بود
و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا
که رویای ناتمام همسرش را حکم تیرباران صادر میکرد
و دو برادرش _ شناگران رود عافیت _
به خواهرزاده ی نجیبشان که به پاکی سیب بود ،
میگفتند : به این رمه ی مرموز نگاه نکن
دندان هار هرکدامشان برای جویدن عصمت تو کافی ست
و پدرش که دیگر نبود تا بگوید :
هان ای ساحلیان سکون !!
من کجای قصه گفتم که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟؟ و اما خودش که خشمی منجمد بود
_ قندیل بسته در غار اعتکاف _
که هر زمان به مزامیر من میرسید آب میشد ...
گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند _ در شعرهایم میجستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....
کرمانشاه ۱۹ آذر ۹۹
این نوزدهمین شعر بود از دفتر " گلهایی برای گلاله " و در روز نوزدهم ماه / برای او که نماد و مصداق عدد ۱۹ است . و ۱۹ ، رمز بسم الله الرحمن الرحیم است . هیچ آرزویی ندارم فقط از خدا میخوام بهم تا پایان دفتر عمر بده ، بعدش زندگی و مرگ برام توفیری ندارن
و احساس این دلنوشته را با دوستان نازنینم منیژه قشقایی ، پژمان بدری ، سحر غزانی ، حدیث عبدلی ، مجید قلیچ خانی ، سارا پیروتی ، عسل اسدیان ، امیرحسین علامیان ، رضا اشرفی ، رسول علی محمدی ، سلمان مولایی و محبوبه امیری تقسیم میکنم . باشد که ریسمان رابطه مان هرگز نپوسد و برکه ی زلال دوستی ما را سنگ هیچ نامردی نیاشوبد .
از زاويه اي ديگر به شعرت ميپردازم، گفتني ها را دوستان گفتند و قواعد و ساختار سپيد را هم كه مجبد به خوبي توضيح داد، و اما مانا: شاعري كه تاثير بوم گردي،اقوام شناسي، و زيست در فرهنگنهاي مختلف ايران در اشعارش كاملا مشهود است،
اگر ذهنم ياري كند چنين خصلتي در شعر استاد
منوچهر آتشي هم انكار ناپذيرست،
هرچند بسيار زيادند چنين شاعراني اما من به ويژه بخاطر علاقه اي كه به شاعر نام برده دارم اسمش را آوردم، مانا راه و تكليف خودش را با سبك سپيد مشخص كرده و در راستاي انديشه اي كه دارد ميسرايد، روايي و اساطيري بودن...تا نقب هايي كه
از دل تاريخ به جامعه كنوني ميزند، كه به عنوان يك رفيق و برادر كوچكتر عرض ميكنم البته من ميفهمم ميدانم چرا ولي ممكن است خيلي ها ندانند
برجسته كردن نام خودش و سوار بر شعر،چرا ميشود:
اين موضوع در همه جاي شعرش نيست، عده اي منتظر الحاشيه
يك وقت كج متوجه نشوند، مانا و قلمش
در راستاي فرزند زمان ابن الوقت بودن همان كه نيما گفت حركت ميكند، ولي چون دوست دارم جنس دغدغه و اهدافش را كه غم خلق است، اميدوارم عميقا در قلب و قلمش هروز بيشتر شود و كمتر نشود،ميگويم تا زواياي ديگري باز كرده باشم،( چون جربزه و جنمش را در تو ديدم) در راستاي جريان اگاهي سازي و پرداختن زواياي پنهان مشكلات كنوني جامعه بيشتر فعاليت كن،
دردها را بايد فرياد زد،حالا هركس به طريقي و فراخور احوالاتش، البته نظر شخصيمه و اساساً اهل مانيفست و بيانيه نيستم.
فرق مانا با مثلا يكي مثل من نوعيي در همين است: كه مانا ميگويد اول من را خوب بشناسيد
زيست پر ماجرا،پويايي جسم و روحش،مطالعه و سطح اگاهي و سوادم را لمس كنيد و بعد جنس شعرم حرف دلم را گوش دهيد، زمينه سازي كه خوب هم هست منكر نميشوم،
به قل فوتبالي ها: مربي گري
سليقه است، و در شعر هم صدق ميكند،اما يكي مثل من خوب كسي دانشم زيستم سرگذشتم را
نداند مهم نيست،اصلا امير اعتراض را نفهمند مهم نيست و نشناسند هم فرقي به حالم ندارد،
همين كه شعر و جنس دغدغه ام حرف دلم را لمس كنند بفهمند كافيست، من ميتوانم بشينم و سيگاري در كنار مانا دود كنم و باهم بحث كنيم و راجبش حرف بزنيم، اما كساني شايد برچسب غرور زياد و تاييد طلبي به مانا بزنند،كه خيلي انصاف نيست،اگر جنس رفاقت و دلِ زخمي اش ادراك شود متوجه خواهيد شد كه تا به ان اندازه كه در اشعارش به چشم ميخورد نيست، پيشنهاد اعتراض به مانا همينه: يكجاهايي فداي افكار و انديشه ات (شعرت)شوي جاي دوري نميرود،
چون سبز و جاري هستي، خيلي حرافي كردم شرمنده، ميداني حرفها دارم كه بعدها شايد وقتي رودرو باهم ساعتها گپ زديم، اما شعر روايت چيست و چرا مانا اين سبك را ميپسندد.
شعر روایی،شعری است که در آن قصه،رویدادی تاریخی،سرگذشت یا حکایتی بازگو می شود.در شعر روایی،ساختار اصلی شعر،قصه و روایت است و آن چه صرفا آن را در حوزه ی شعر وارد میيكند،بیان منظوم و ترفندهای شاعرانه ای است که به اصل روایت افزوده می شود.یعنی شاعر،قصه ی اصلی را با آرایه های شعری شاخ و برگ می دهد و آن را تاثیرگذارتر می کند.
اصطلاحا جاي مانور زياد داره، استعاره هاي چشمگير تشبيهات بكر قلمبه ميزند بيرون،
روایت به شکل های گوناگونی در شعر به کار می رود.روایت گاه ساخته ی ذهن خود شاعر است.گاه شاعر روایتی کهن يا (سرگذشت و زيست ميان اقوام مختلف) كه خاصه كليدواژه ي شاعريه مانا همين قوم شناسي و بوم گرديست، را به شعر در می آورد.هدف از روایت،گاه تنها نقل روایتی سرگرم کننده است و گاه بیانی نمادین و استعاری دارد و پشت آن قصه هدفی است.چنین روایت های نمادینی،شاعر را بر آن میدارد که از داستان منظوم خود نتیجه ای بگیرد
و در پایان آن نقل کند.
ویژگی های شعر روایی از نظر من:
فضای داستان:عنصر اساسی شعر فضای داستانی است.فضایی که سبب می شود همه ی عناصر دیگر برای القای آن به کار گرفته شود.(همان مانوري كه عرض كردم)
حرکت در سطح:یعنی نگاه شاعر در این گونه سروده ها،در جهت های طولی و عرضی حرکت می کند و جز در مواردی برای نمودن حالات روحی و اندیشه های اشخاص داستان،به عمق نمیرود در واقع،حرکت شعر در جهت افقی است،نه عمودی،
بازگو کردن از دید راوی:بدین معنا است که همه چیز از دیدگاه راوی نقل می شود و هرجور بخواهد پيش ميبرد و حقيقت ماجرا در دست شاعر بوده و در آخر قضاوت با مخاطب است.
و در نتیجه راوی كه اغلب از خود شاعر جدایی ناپذیر است می تواند در داستان نظر خود را هم تلویحا و هم به صراحت بیان کند.راوی در شعر روایی اغلب سوم شخص و دانای کل است.
توصيف و تصاوير دقیق: در اين سبك هرچه تصویرها و توصیف ها کامل تر و روشن تر باشد،تاثیر آن در خواننده بیشتر و بهتر است.
منطقي بودن نگاه شاعر:در شعر روایی لازم است تا نگاه شاعر حرکتی منطقی از نظر سیر حوادث و جزئی نگر باشد تا قصه را به بهترین و جامع ترین شکل بیان کند.
( و چرا ميپسندي هم بگويم شايد،البته نظر شخصيمه كه در اين سبك توانايي ات بيشتر
نمايان ميشود و تسلط بهتري داري، همان مانور،توجه و كنجكاوي مخاطب)
ودر آخر: شعر شاعر را داراي تكنيك هاي اصولي و سعي در بكارگيري تمام قواعد ديدم
البت كه در اكثر اشعارش هم ديده ميشود، كه از ديد من شاعر يكسري بايدها نبايدها و اصولهايي
دارد كه در آن چارچوب پيش ميرود.
با تشكر از انتشار اين شعر و روايت زيبا، و سپاس از تمام دوستان و مبارك همه عزيزان باشد